-
مار
1391/05/20 20:26
داشتم فکر میکردم شبیه چه حیوونی هستم دیدم لامصب بدجوری دارم میرسم به این حیوونه خوش خط و خار بدون غرض و مرض شخصی جوابم به هر حرفی شده یه نیش نشستم خودمو روانکاوی کردم دیدم این خصیصه از اول باهام بوده ولی چند سالیه داره کم کم به زیادت میرسه دیروز سواره اتوبوس شدم یهویی کار پیش اومد چند متر جلوتر باید پیاده میشدم، به...
-
تولدت مبارک!!!
1391/05/20 16:59
داوود جون تولدت مبارک!! اون وسطی تویی که ذوق کرده!!
-
خدمت تمام شد!!
1391/05/16 01:52
برو بسلامت!!!!!! شاید این زیبا ترین جمله ای بودکه تو این دوسال اخیر شنیدم،جمله ای که از دهن سربازی دراومد که مراحل پایانی تسویه خدمتم رو انجام میدادوبا این حرفش راحتم کرد از اینکه مطمئن شدم خدمت واقعا تموم شده.......! 17ماه و هفت روز خدمت تو کلانتری و یگان امداد.....!از قراول بگیر تا نگهبان پارکینگ و پاس پیاده تا...
-
چ میشه کرد!!!!
1391/05/05 11:54
سلام بچه ها میبینم که وبلاگ پر شده از مینیمال و ماکزیمم نسبی و مطلق و از اینجور حرفا!! یکی نیست بگه اخه بچه(خطاب ب رامین)سرتو بنداز پایین خدمتتو کن این حرفا چیه میزنی فردا ی انگی بت میچسبونن حفاظتو ک میشناسی!! حالا اینا همش بهونه بود فقط خواستم بگم دوروز بیشتر از خدمتم نمونده راستش اونقد که فکرشو میکردم تموم شدن خدمت...
-
یک قدم تا . . .
1391/05/04 18:15
دیگه مریلا زارعی جدی جدی آخر شانسه ه ه ه ه ه . . . . (مربوط به پشت صحنه فیلم ضایعه خوابم میاد ، عطاران)
-
زورکی شماره 2
1391/05/04 18:06
شانس رو دارید، از روزی که موضوع اختصاصی دار شدم دیگه بدبیاری نمیارم که توش بنویسم! همش محض ضایع شدنمه ها، لعنت بهش
-
دوره زمونه ای شده
1391/04/27 20:05
صدا زنگ میاد بچه رو میفرستی درو وا کنه میاد میگه کسی نبود دوباره صدا زنگ میاد با توپه پر میری دره خونه که بخابونی زیره گوشش درو وا میکنی و اما چی میبینی یه پسره 4 ساله که هر چی مترش میکنی میبینی دستش عمرا به زنگ برسه میری پیشش میگه من بودم زنگ میزدما تو خیابون دارم راه میرم یه پیرمرده جلوتر با یه بچه به کولش داره میره...
-
نوشته....
1391/04/26 22:55
سلام به همگی خوبین بچه ها؟ دلم خیلی تنگ شده برای همتون. اون روزی که داشتم این وبلاگ رو درست میکردم، خوب یادمه! اینقدر عجله ای شد که اگه بدونین خندتون میگیره تا حدی که به جای jahad87، اگه یادتون باشه نوشته بودم jahad86 که از همون تالار تلفنی یکی از دوستام آدرس رو درست کرد. حالا حتما پیش خودتون میگین چه ربطی داره که...
-
شماره یک
1391/04/25 09:44
این دیگه آخر شانسه ها! داشتم تو خیابون میرفتم تو ترافیک دم غروب، چشمم افتاد به آمپر بنزین که از منتها الیه سمت چپ داشت می افتاد کف ماشین!!!!!! چراغ بنزینم انگار کلی وقت روشن بوده و من . . . بماند، با بیچارگی رسوندمش به نزدیکترین پمپ بنزین، فکر میکنید چی دیدم؟! داشتن پمپ بنزین رو خراب میکردند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!...
-
حرف های تب دار
1391/04/20 20:00
ازم پرسید زیبا ترین چیز روی زمین گفتم تماشای اولین بار راه رفتن یه بچه گفت آزاردهنده ترین کار گفتم نفس کشیدن ازم پرسید الان به حال کی قبطه میخوری گفتم یه مجنون تو تیمارستان ازم پرسید زندگی رو شبیه به چی میبینی گفتم شبیه یه زندون گفت چرا زندون گفتم رهایی ازش دست خودت نیست ازم پرسید اگه خدا بودی چیکار میکردی گفتم دکمه ی...
-
کشتار دسته جمعی
1391/04/19 10:07
امروز صبح یه چایی واسه خودم ریختم، یه بسته بیسکوییتم برداشتم که خیلی شیک، مثل آدمای باکلاس چای و بیسکوییت بخورم ، بیسکوییت رو گذاشتم جلوم، با آب و تاب بازش کردم(همچنان فیگور باکلاسیو حفظ کردما)، اولیش رو برداشتم آوردم طرف دهنم!!! یهو دیدم یه جفت چشم معصوم زل زده تو چشمام!!! (منو نخور، منو نخور) چند بار چشمام رو بهم...
-
واسه ضایع کردن عادل، شیره ه ه ه ه ه اسپانیا
1391/04/11 23:41
أ أ أ أ أ تصور کنید شب فینال شبکه 3 تون قطع بشه!!!!!!!!!!!!!!!! لعنت به این شانس!!!!!! با رادیو هم بازی گوش دادن عالمی داره، مخصوصا اگه تا حالا یکی جلو باشید
-
دنیایی دیگر
1391/04/02 11:22
دنیای انسان دو چشم + 2 دنیای یک عینکی دنیای متفاوتیه دنیایی که حق انتخاب دیدن یا ندیدن با خودته، خیلی راحت میتونی آن لحظه هایی رو که دلت نمیخواد ببینی رو حذف کنی دنیایی با جلوه ی خاص، مشابه وقتی که داری از درز یک در به داخل اتاق نگاه میکنی با این تفاوت که به جای در تصویر تاری میبینی که هر چی دورتر رو نیگا کنی تارتر...
-
چی فکر میکردیم! چی شد!!!!
1391/03/30 22:26
یه سوال فنی اگه دوست دارید جواب بدید، خوبه هم از تجربیات هم استفاده میکنیم، هم از احوالات هم با خبر میشیم : چقدر از برنامه هایی که تو دوران تحصیل واسه بعد از فارق التحصیلیتون ریختید عملی شده؟ این جایی که الان هستید همون جاییه که واسش برنامه ریخته بودید و فکر میکردید دو سال بعد فارق التحصیلیتون بهش میرسید؟ یا راهی که...
-
. . . !
1391/03/30 22:04
دوباره سلااااااااااااااااام هورااااااااااااااااااااااااااااا............... وبلاگمون با همت دوستان دوباره داره شلوغ میشه!!!!! مدیر وبلاگم که خاک وبلاگ رو گرفت و لباس جدید تنش کرد... همگی خسته نباشییییییییییییییییییییییییید. دقیقا اول تابستونه و اصفهان داره بارون میاد!!!! اونم اصفهانی که کل زمستون برف که هیچ یه بارون...
-
همچنان حاضر
1391/03/22 21:13
خاک عاشقی می داند گریه می کند ، رنج می کشد و صبر می کند ... سر به آستان مرگ می گذارد ، برشانه هایش گریه می کند، اما نمی میرد... خاک عاشق صبوریست ... بر برگهای پاییز بوسه می زند. تقدیر جهان را عوض می کند ، جوانه ها را بیدار می کند ، اما خود هرگز نمی خوابد،خاک عاشق صبوریست که سالها و سالها برای آسمان صبر می کند و... من...
-
یاد اون روزا بخیر...
1391/03/18 08:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سرم پایینه ، اینقدر پایین که گردنم داره زق...زق... میکنه. پیشونیم خیسه ، اینقدر خیس که قطره های عرق داره از روی بینیم میچکه روی زمین. چشم هام رو روی هم بستم که چشمم توی چشم کسی نیفته. .. من شرمنده ام... الان 34 روز از آخرین روزی که برای این نظام مقدس در لباس مقدس خدمت...
-
حاضر
1391/03/17 10:05
دوباره سلام واسه افتتاحیه خودم حضور پر شور خودم رو اعلام میکنم جاییکه کار میکنم یه آقای محترمی هم کار میکنند که ظهرا ناهار رو میچینند! ایشون اونقدر با سلیقند که تصمیم گرفتم یه دور کلاس پیششون برم! هرچند بعید میدونم زیاد نتیجه بگیرم! یه نمونش طرح هاییه که با دسمال کاغذی میزنند، چندتاشو میزارم خودتون قضاوت کنید، فقط...
-
فراخوان
1391/03/17 01:46
همگی سلااااااااااااااااااااام( این همگی یعنی چند نفرند؟؟؟؟؟) به شانس و قسمت و اینجور چیزا چقد معتقدید؟؟؟؟ ربطی ام نداره ها اما کلی به ادبیات خودم فشار آورده بودم یه متن توووووووووووووووووپ نوشته بودم! بعد بلاگ اسکای زحمت کشید ترکوندش و الان واقعا نمیدونم چی نوشته بودم که دوباره بنویسم یه زره هم حسش نیست! ولی حیف شد!...
-
داستان کوتاه
1391/03/13 23:26
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟
-
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
1391/02/21 07:27
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد...
-
سوک سوک
1391/02/10 20:39
بزن زنگو این از کارت اول
-
!
1391/01/12 08:42
-
[ بدون عنوان ]
1391/01/03 14:32
مانده تا برف زمین آب شود. مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر. ناتمام است درخت. زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد و فروغ تر چشم حشرات و طلوع سر غوک از افق درک حیات. مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سمبوسه و عید. در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد و نه آواز پری میرسد از روزن منظومه برف تشنه زمزمهام....
-
شادباش
1391/01/01 22:44
سال نو تون مبارک. شاد و پیروز باشین
-
سال نو مبارک
1391/01/01 10:26
دوست داشته باشید و زندگی کنید زمان همیشه از ان شما نیست. سال نو همگی مبارک.
-
سال نو مبارک!!!
1391/01/01 08:09
سلام به تمامی دوستان دیدم تو وبلاگ خبری از عید و سال نو نیست گفتم چراغ اول خودم روشن کنم. ****** سال 1391 بر همگی مبارک***** انشاا... امسال هم شاهد موفقیت دوستان باشیم.
-
عجب روزگاری داریم ما!!
1390/11/06 21:38
سلام بچه ها حال همگیتون خوبه؟امیدوارم اینجور باشه چند وقت بود سر نزده بودم وبلاگ دلیل اصلیشم نمیدونم! پستای بچه ها رو خوندم دلم واشد یاد گذشته افتادم. عکسای اشخورای جدیدم دیدم قشنگ بود غصه نخور شما هم یه روز پایه بالا میشید!!! چه زود روزگار میگذره پارسال این موقع استرس خدمت داشیم امسال یکساله داریم میشیم فقط مرخصی...
-
من قبلا اینجا نبودم!؟
1390/10/16 12:06
سلام. امروز که روز خاصی نیست اتفاقه جدیدی هم که نیفتاده منم که هیچ خبری از بچه ها ندارم مطلب به درد بخوری هم که ندارم بزارم. آما خوشم میاد یه پست اسپم بزارم، کسی حرفی داره خیلی وقت بود سر نزده بودم، نه اینکه وقت نکنما، نه، اونقد از هم دور بودیم که کم کم فراموشی داره اثرش رو میذاره. اونقدری شده که اگه فردا تو خیابون...
-
[ بدون عنوان ]
1390/09/29 21:57
اینم از اینترنتمون