دوره زمونه ای شده

صدا زنگ میاد

بچه رو میفرستی درو وا کنه

میاد میگه کسی نبود

دوباره صدا زنگ میاد

با توپه پر میری دره خونه که بخابونی زیره گوشش

درو وا میکنی و اما چی میبینی

یه پسره 4 ساله که هر چی مترش میکنی میبینی دستش عمرا به زنگ برسه

میری پیشش میگه من بودم زنگ میزدما


تو خیابون دارم راه میرم

یه پیرمرده جلوتر با یه بچه به کولش داره میره

پیرمرد صورتش به طرفه جلوشه و غافل از پشت سر و بچه صورتش به طرف پشت

از پشت که نزدیک میشی دو تا لپ گنده میبینی که گل انداخته

نزدیک تر که میشی سیاهی چشم ها و چهار تا زلف کج و موج نمایان میشه

یکم جلوتر دو تا لب کوچولو میبینی که از شدت بهت باز شده

وقتی بهش میرسی چند تا دیوونه مثل خودت میبینی که دارن شکلک در میارن که بچه بخنده


تو شرکت یه سیستم شوتینگ داریم که پرونده ها رو از طبقه سه میندازیم واسه همکارا تو خیابون

پروندرو از اون بالا شوت کرد

باد یوهو قرش گرفت

پروندرو انداخت تو یه تراس تو طبقه 2

رفته پرونده رو از یارو گرفته اومده

بش میگم بت نگفت باره آخرت باشه، سری بعد پروندتون رو پاره میکنم


صبح گوشیه داره پایین و بالا میپره برش داشتم و خفش کردم

میبینم ماشین تو خونه نیست ولی بابام هست

در نهایت خوشحالی واسه 30 دیقه بعد کوک کردم و کلرو گذاشتم رو بالش و فیوز و کشیدم

پا شدم میبینم بابام نیست، با کمال خونسردی صبحانه رو خوردم و آماده شدم

گوشیو برداشتم زنگ بزنم بیاد دنبالم مامانم میگه امروز باید زود میرفت سره کار


رامین جان تولدت مبارک، 100 ساله بشی

نوشته....

سلام به همگی خوبین بچه ها؟ دلم خیلی تنگ شده برای همتون.


اون روزی که داشتم این وبلاگ رو درست میکردم، خوب یادمه! اینقدر عجله ای شد که اگه بدونین خندتون میگیره تا حدی که به جای jahad87، اگه یادتون باشه نوشته بودم jahad86 که از همون تالار تلفنی یکی از دوستام آدرس رو درست کرد.


حالا حتما پیش خودتون میگین چه ربطی داره که داره این حرفارو میزنه. تا چند وقت پیش امکان نداشت که پشت سیستم بشینم و به وبلاگ سر نزنم. ولی خب دیکه الان چی بگم. یه مدتی شده بود یه جای دور افتده که کسی بهش سر نمیزد، اون اوایل فکر میکردم که خیلی میتونه جای خوبی باشه که بچه ها بتونن از حال هم خبر داشته باشن و هر وقت که خواستن یادی از دوستان کنن یه سری به وبلاگ بزنن و اوقات خوبی داشته باشن.


چند وقتی هست که دوباره شور و حال به وبلاگ برگشته نه مثل اوایل ولی همینم خیلی خوبه.

واسه همینم خواستم که همینجا از همه دوستانی که باعث این شور و شوق شدن تشکر ویژه بکنم.


شماره یک

این دیگه آخر شانسه ها!

داشتم تو خیابون میرفتم تو ترافیک دم غروب، چشمم افتاد به آمپر بنزین که از منتها الیه سمت چپ داشت می افتاد کف ماشین!!!!!! چراغ بنزینم انگار کلی وقت روشن بوده و من . . .  بماند، با بیچارگی رسوندمش به نزدیکترین پمپ بنزین، فکر میکنید چی دیدم؟! داشتن پمپ بنزین رو خراب میکردند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


اینم از اولین پست موضوع انحصار خودم البته اولین 5 شنبه بود این داغترین بود



حرف های تب دار

ازم پرسید زیبا ترین چیز روی زمین

گفتم تماشای اولین بار راه رفتن یه بچه

گفت آزاردهنده ترین کار

گفتم نفس کشیدن

ازم پرسید الان به حال کی قبطه میخوری

گفتم یه مجنون تو تیمارستان

ازم پرسید زندگی رو شبیه به چی میبینی

گفتم شبیه یه زندون

گفت چرا زندون

گفتم رهایی ازش دست خودت نیست

ازم پرسید اگه خدا بودی چیکار میکردی

گفتم دکمه ی انصراف واسه زندگی میذاشتم

ازم پرسید به چی فکر میکنی

گفتم به شادیش

ازم پرسید واسه رسیدن به هدفت چقدر تلاش میکنی

گفتم به اندازه ی اهدافم

ازم پرسید : بزرگرین آرزوت چیه؟

گفتم کوچکترین آرزوهاش

بهم گفت نه واسه خودت

گفتم فنای ابدی

گفت آخرین حرفت

گفتم

سکوت


چشمم افتاد به هزیون های رامین، خواستم رو کم کنم.

کشتار دسته جمعی

امروز صبح یه چایی واسه خودم ریختم، یه بسته بیسکوییتم برداشتم که خیلی شیک، مثل آدمای باکلاس چای و بیسکوییت بخورم، بیسکوییت رو گذاشتم جلوم، با آب و تاب بازش کردم(همچنان فیگور باکلاسیو حفظ کردما)، اولیش رو برداشتم آوردم طرف دهنم!!! یهو دیدم یه جفت چشم معصوم زل زده تو چشمام!!!(منو نخور، منو نخور) چند بار چشمام رو بهم زدم دیدم اووووووووووووووو کلی چشم معصوم دیگه هم هست! یه خورده دیگه دقت کردم! کلی دست و پا و سر و کله ی قطع شده ی مورچه رو بیسکوییتم بود!!!! لعنت به این شانس! نمی دونستم به حال معده ی منتظر و قیافه وا رفته ی خودم گریه کنم یا کشتار دسته جمعی مورچه هااااااااااااااااااااااااااااا


پیشنهاد میدم تو موضوع بندی ها یه عنوان بدبیاری های فخری هم اضافه کنیم! آمارش خیلی میره بالااااااااااااااااا ، پایه ثابتشم اینه که هی من میام اینجا یه ساعت مطلب مینویسم بعد یادم میره کپی ازش بگیرم، نمیدونم چرا بلاگ اسکای بام لج شده تا انتشار میزنم متن میپره!!!!!!!!! مثل این سری!!! تا حالا چند بار کلا بیخیال شدم

واسه ضایع کردن عادل، شیره ه ه ه ه ه اسپانیا

أ أ أ أ أ تصور کنید شب فینال شبکه 3 تون قطع بشه!!!!!!!!!!!!!!!! لعنت به این شانس!!!!!! با رادیو هم بازی گوش دادن عالمی داره، مخصوصا اگه تا حالا یکی جلو باشید

دنیایی دیگر

دنیای انسان دو چشم

+ 2



ادامه مطلب ...