اتمام حجت!!

گیریم سلام..

روزای اول که این وبکده رو مهدی راه انداخت یه پستی نوشت که اینجا یه محلی بشه واسه خبر داشتن رفقا از همکلاسی های قدیمیشون، اگه کسی عمو ،دایی، خاله ... شد، اگه کسی ازدواج کرد، اگه کسی بچه دار شد و.. کلا از هم بی خبر نباشیم


و اما اتمام حجت 


همکلاسی محترم که پارسال عقد کردی 

خانم مهندس که امسال تابستون عقد کردی 

آقای رفیق که عقد کردی و صداشو در نیوردی و انشاا.. بعد از ماه مبارک رمضان عروسیت 

ما میدونیم 

تا دست به افشاگری نزدیم خودتون بگید 

گلایه

واقعا از کجا باید شروع کرد نمیدانم

اسمم را عوض کردم

اصلا میان این همه آدمی که اسمشان را پنهان میکنند تا مبادا پرونده ای برایشان بسازند من یکی چرا باید اسمم را درست و حسابی بنویسم

دلم میخواهد حتی به اسم خودم هم کنایه بزنم


آری دلم گرفته

با فریاد هم باز نمیشود

دلم جهاد میخواهد

نه جهاد در راه خدا

نه

دلم جهاد دانشگاهی میخواهد

نه

دلم آدمهای جهاد را میخواهد

خراب شده ای میان بیابانی بی آب و علف که وسعت چمن هایش به 20 متر هم نمیرسید

دلم تنگ شده برای عسگری و سیگارش

دلم لک زده برای فنایی و فرمول

اصلا برای هیچ کدام از اینها دلم تنگ نیست

دلم خانم گوهریان میخواهد با یک عینک دودی وسط تنها خیابان دانشگاه

دلم تیریبون آزاااااااااااااااااد میخواهد

دلم کتابخوانه ای میخواهد که شلوغترین جای دانشگاه باشد

دلم مسجدی میخواهد که هوایش حتی از زمستان هم سردتر است


دلم یک جا میخواهد برای نفس کشیدن

دارم خفه میشوم

تولد

هیچ میدونین امروز وبلاگمون وارد 4 سالگی شد

یعنی امروز سالگرد تاسیس وبلاگمونه

یعنی از فارغ التحصیلی ما 3 سال تمام گذشته


به نقل از شاعر مرحوم امید پدریان

چون میگذرد            غمی هست