مجادله در ادبیات بر سر یک خال |
حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
فاطمه دریایی
۱-آن روز که همه دنبال چشمان زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش.
۲-نامم را پدرم انتخاب کرد!
نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!
دیگر بس است! راهم راخودم انتخاب خواهم کرد.
۳- همه بشراند اما بعضی ها انسان اند.
۴- در شگفتم که سلام در هر دیداری اغاز است اما در نماز پایان است شاید که پایان نماز اغاز دیدار است.
۵-بمان کاری بکن کاری نکن بمانی.
۶-کسی که نمی خواهد ببیند پلک هایش را بی ثمر چرا بگشاید انگاه که هیچ چیز
در زندگی به دیدن نیرزد انگاه که هیچ چیز تماشایی نیست انگاه که هیچ نگاهی
منتظر نگاهت نیست.
۷-جهان را ما نه انچنان که واقعا هست می بینیم جهان را ما انچنان که ما واقعا هستیم می بینیم...
سلام به تمامی
مهندسین٬ پروژه دفاع کرده ها٬ پروژه دفاع نکرده ها٬ کارآموزها و صد البته شما!!!!
شنیدم این روزها رفقایی که پروژه داشتند مشغول آماده کردن و تحویل پروژه هاشونند ٬ گفتم یادآوری کنم اگه کسی خدای ناکرده به فکر ارایه هست ما رو بی خبر نذاره
( نمی خوام به فرد خاصی اشاره کنم که ما هنوز منتظر اعلام زمان دفاع شون هستیم
{ جناب اقای مهندس یزدان پناه }!!؟؟!!)
تیم
ملی اسپانیا مقابل سوئیس باخت، قطعاً دل بوسکه دلایلی برای این شکست دارد
اگر یک مربی ایرانی روی نیمکت تیم اسپانیا بود بعد از شکست چه می گفت:
* امیر قلعه نوئی: پازل تاکتیکی ما خوب
بود، در نیمه دوم روی ساختار دفاعی کار کردم و کل یوم تیم را 360 درجه
تغییر دادم بینی بین اللهی آنالیزرامون بازی اونا رو قبلاً آنالیزور کرده
بودن، ولی اونا رو یه حمله نصفه نیمه گل زدن، فوتبال همینه دیگه! البته یه
دستایی تو کار بود که ما شکست بخوریم ولی من همه رو واگذار می کنم به اون
بالایی که جای حق نشسته!
* علی دائی: خیلی ببخشید...عذر می خوام
شما به این می گید فوتبال؟! نه عزیزم... ببخشید ...خیلی عذر می خوام، ما
نباختیم، سوئیس بُرد، به کسی هم ربطی نداره!
* فیروز کریمی: من امروز کت شانسم رو
نپوشیدم، مربی سوئیس هم اسمش هیتسفیلده، میتسفیلده، این اصالتاً بچه محل
ماست، با هم تیله بازی می کردیم تو بچگی، قبل از بازی گفت فیروز روت رو کم
می کنم، بهش گفتم برو جلو بوق بزن! ولی به جاش دنده عقب اومد از رو ما رد
شد باختیم، به نظرم باید فیفا ایشون رو بفرسته کلاس راهنمایی رانندگی! من
حیث المجموع ما باختیم!
* غلامحسین پیروانی: بضاعت تیم ما در
همین حده، بودجه نداریم، امکانات نداریم، مهرزاد معدنچی نداریم، تیم
جوونه، من خواستم علیزاده رو بکنم تو، دیدم اصلاً تو لیست 18 نفره نیست!
اما خدا وکیلی سوئیس هم خوب بازی کرد، ما هم می تونستیم ببریم، اونا هم می
تونستن ببرن که بُردن، مبارکشون باشه! شاعر در این مورد می گوید:
سعدیا مرد نفوذ دار نمیرد هرگز مُرده آن است که حرفش به ریالی نخرند!
* افشین قطبی: ما محشر بودیم، با قلب
شیر اومدیم تو زمین، چهار دقیقه بین المللی بازی کردیم. وقتی تورس از داگ
هوس اومد بیرون من فکر می کردم می تونه نتیجه رو چینج کنه ولی نشد، من
داشتم کریزی می شدم، شما چی بهش می گین؟ اوه! بله! دیوونه دیوونه! دیوونه
شو، دیوونه!!
* اکبر میثاقیان: چیزی نمی گفت، به جایش
با بطری آب معدنی کاسیاس و پیکه را توی زمین دنبال می کرد که کتکشان بزند
و شوک وارد کند برای بازی های بعد!
با سلام به همگی دوستان خوبم امیدوارم که خوب باشید
نماز وروزه هاتون قبول باشه.
از اونجا که دوستان، هنوز هم از نمرات منابع تغذیه در شگفتم مطمئن هستم که شما هم هستید اگه موافق باشید روز یکشنبه ساعت 9 برای اعتراض یه سری به دانشگاه بزنیم و دیداری تازه کنیم فقط باید تا قبل از اذان ظهر برگردیم که روزه باطل نشه ها
پیغامگیر سعدی
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک گر فرصتی دادی به دستم
پیغامگیر فردوسی
نمیباشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا برآید بلند آفتاب
پیغامگیر خیام
این چرخ فلک، عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کردهای از من یاد
رفتم سر کوچه، منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه، پاسخت خواهم داد
پیغامگیر منوچهری
از شرم، به رنگ باد باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیام، پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم
پیغامگیر مولانا
بهر سماع از خانهام، رفتم برون، رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم، شادان شوم
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!
پیغامگیر باباطاهر
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم، نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت
پیغام گیر نیمایوشیج
آی آد م ها!
که اندرپشت خط
درانتظارپاسخی هستید !
یک نفرهم ،اینک اندر خانه ی مانیست!
که پاسخ گوی الطاف شماباشد.
اگربادست وپای دائم ازچنگ فضای سرخ ناامنی
واین دریای تندوتیره وسنگین که می دانید
رهاگشتم
وسوی خانه برگشتم
سلامی گرم خواهم داد درپاسخ
محبت های بسیارعزیزان را...
پیغامگیر حافظ
رفتهام بیرون من از کاشانهی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانهی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانهی خود غم مخور
پیمانکار آمریکایی، مکزیکی، ایرانی ! ...
شرکت آمریکایی choi + shine architects
اخیرا” به خاطر یکی از طرح های خلاقانه ی خود برنده ی جایزه ی جامعه ی
معماری آمریکا شده است.نام این پروژه که برای خطوط پرفشار برق طراحی شده به
علت شکل خاص آنها “the land of giants”
– سرزمین غول ها – نام گذاری شده است.
این گروه توانسته است با تغییرات کوچکی که در ساختار دکل های معمول برق به وجود آورده، اشکالی مجسمه مانند پدید بیاورد که در عین اینکه ساختاری کاملا” مقاوم دارند، از حیث تنوع هم دارای انواع مختلفی هستند. برای مثال در جاهایی که دکل ها از کوه یا جایی مرتفع بالا میروند، از اشکالی استفاده شده که تداعی کننده ی یک کوهنورد است، یا حتی در جاهایی که برای مثال مقدار سیم های ارتباطی زیاد شده، شکل این دکل برای بهتر تحمل کردن بار اضافی مانند یک فرد زانو زده شده است. اما هزینه ی اجرای این نوع دکل ها هم تفاوت زیادی با دکل های معمول
نمیکند، چرا که این دکل ها مانند بدن هایی میمانند که دست و پا و سر آنها
به صورت پیش ساخته تولید شده و تنها با تغییرات در نوع اتصال آنها، این
اشکال به وجود آمده اند. |
زندگی خوابگاهی ساعت ۲ نصف شب(یک اتاق) ساعت ۳ نصف شب(کل خوابگاه منهای سرپرست ) ساعت ۴ صبح هنگام خواب
وضعیت تحصیل در خوابگاه اولین روزهای خوابگاه گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذشت چند روز پایان گفت و گو امکانات غذایی در خوابگاه طریقه ظرف شستن در خوابگاه
اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان و این هم آخر عاقبتش!! |
وقتی به مفهوم جمله :
"سعی کن عظمت در نگاه تو باشد ، نه در آنچه به آن می نگری! "
برسیم ،
به دانشی دست یافته ایم که عوام از آن بی خبرند ، زیرا:
" دانش در کلام نیست ، دانش ، طعم مفاهیم است در کلام ! "
سپس تغییر در نگاه این چنین به وجود می آید:
" دو زندانی در یک شب بارانی از پشت میله های زندان به بیرون می نگریستند ،
یکی گفت : نگاه کن ، چقدر گل و لای اینجا جمع شده!!!
دیگری گفت : به ستاره ها ننگاه کن ، چقدر زیبا می درخشند!
( بر گرفته از کتاب " لطفا گوسفند نباشید")
بر گستره دو مزرعه همجوار ، دو کشاورز دوست، زندگی میکردند.
یکی تنها بود و دیگری همسری داشت و فرزندانی .
محصول خود را برداشت کردند و شبی آن مرد که خانواده ای نداشت، چشم گشود و انباشته محصول خور را در کنار دید و اندیشه کرد :
" خدا چه مهربان است با من ، اما دوستم که خانواده ای دارد ، نیازمند غله ی بیشتری است . "
چنین بود که سهمی از خرمن خود برداشت و به مزرع دوست برد.
و آن دیگر نیز در محصول خود نگریست و اندیشه کرد : " چه فراوان است آنچه زندگی مرا سرشار میکند و دوست من چه تنهاست ، و از شادمانی دنیای خویش سهمی نمی برد. "
پس به زمین دوست خود رفت و قسمتی از غله ی خویش بر خرمن او نهاد.
و صبح روز بعد که باز به درو رفتند، هر یکی خرمن خویش را دید که نقصان نیافته است!
و این تبادل همچنان تداوم یافت تا آنجا که شبی در مهتاب دوستان فرا روی هم آمدند، هر دو با یک بغل انباشته غله و راهی کشتزار دیگری .
آنجا که این دو به هم رسیدند ، معبدی بنیاد شد !