خدمت

سلام بچه ها بالاخره روزی که منتظرش بودید رسید چرخ روزگار چرخیدوچرخید دوران دانشجویی و مهندسی وکلاس دارم وپروژه برداشتم وقت نمیکنم وامروز باید ارائه بدم و خلاصه اینجور حرفا که همتون الحمدلله استادیت تموم شد الان وقتش رسیده دنبال رو همه اونایی که رفتن مرد بشن ماهم بریم مرد بشیم وبه قول یه خدمت رفته ای مطیع بودن رو تمرین کنیم!فقط موندم اگه به جا7صبح میگفتن 8یا9صبح اونجا باشید چی میشد فکر نکردن ادم از شهرهای اطراف مرکز استان کی راه بیفته 7اونجا باشه البته میدونم خیلی چیزا دیگه خواهد بود که به مزاجمون خوش نیاد!خوب جونم براتون بگه امروز بعد ازسالها دوباره رفتیم کچل کردیم عکسشم که براتون گذاشتم نگاه کنید بخندید روحیه عمومی جامعه بالا بره!یه حس خاصی بود موهامو زدم یاد دوران راهنمایی وابتداییم افتادم که به اجبار مدرسه کچل میکردیم احساس میکنم بچه تر شدم!حس خاصی دارم به خدمت نمیدونم بعدا حسم چطور خواهد بود یه جور سورپرایز شده برام آخه کد ازاد خوردم معلوم نیست کجا بیفتیم در کل اموزشی برام مهم نیست کجاباشه بیشتر از همه فکر اینکه باید 17ماه از عمرمو الکی تلف کنم آزارم میده!به قول بچه هاای بابا حالا مگه این 22سال چیکار کردیم اینم روش در ضمن مگه ما چندسال دیگه زنده ایم دوسال اینور دوسال اونور چشم بهم بزنی پیر شدی.دلم برا همه بچه ها تو اصفهان تنگ شده مخصوصا الان که اومدم بروجرد واقعا چقدر زود گذشت.میدونم چشم بهم بزنم خدمتم تموم میشه زندگی همین مسیره دیگه با قشنگی یا و زشتیاش.توکل بر خدا!


۲تا عکس

همه عکس های زیبا نیازمند پول کلان نیستند.

بعضیهاشون فقط شاید ۱۰تا تک تومنی واسشون خرج بشه.....

مثل این عکس


اینم تقدیم به دوست خوبم سجاد جون !!!!

خبر

و اما درس فرهنگ تمدن اسلام و ایران....

فقط برای دوستانی که این ترم فارق میشند.کتاب فوق(نویسنده : آقای دکتر ولایتی)رابخونندو روز پنجشنبه 5/12/89 ساعت 13 الی 15 بعدازظهربیاند امتحان بدند.استاد مربوطه هم آقای معلمی هستند.

نیازی به انتخاب واحد و... نداریم

همه هممممه کارش را خودشون میکنندشما فقط پنجم میرید امتحان میدید و مبلغ۱۳هزارتومن ناقابل میریزید تو همونجا...

فقط خواستم بگم کی بشه جشن پیروزی دهه فجر تموم بشه یا موکول بشه به یه ایام دیکه یا حداقل بکنن دوتا 15 روز تو طول سال ملت خسته شدن یک ماه پشت سر هم فیلمای مزخرف و برنامه ها تکرار ی و دروغ و چاپلوسی یه عده رو دیدن مگه ما چه گناهی کردیم اخه خدا!!!!!!!

قبلا خوب بود ده روز بود الان از یک ماه هم تجاوز کرده کاش برا کارا دیگشونم اینقد وقت میذاشتن!

عشق

بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی 
                                                                                    نلسون ماندلا

چه روزگاری بود

یادش بخیر.... 

نزدیک ۲۰سال پیش‌!!! وقتی دهه فجر میشد روز شماری میکردیم که ۲۲بهمن برسه و بریم میدون شاه عباس(یا همون میدون نقش جهان)فقط به عشق هلی کوپتری که تا ارتفاع شاید۶۰ـ۷۰متریمیومد پایین و  شاخه گل وشکلات واعلامیه...میریخت روی سر مردم که جمع کردن این اعلامیه هاقاپیدن از روی دست همدیگه و ریختن روی سرو گردن دیگران برای ما حکم جمع کردن تراول چک را داشت

کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و ....

تقدیم به نماینده ی مجلسی که در راستای حذف صدای استاد شجـــــــریان گفته بود
من از شنیدن صدای شجریان حالم به هم می خوره و یکی دیگه شون که گفته بود صدای
چوب خشک از صدای شجریان بهتر است!!!*


(کلاغ پیری تکه پنیری دزدید !! و روی شاخه درختی نشست.

روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و
رو به  کلاغ
گفت

ادامه مطلب ...

بازم نفهمیدم

بازم نفهمیدم

تاحالا ضرب المثل *جو فروش وگندم نما* راشنیدید؟ یا این یکی:  *خداوند برف را اندازه بام هرکی میده*؟؟!! کاری نداریم....ربطی هم نداشت! 

یا میگن طرف ،،چه جوری بگم!!(اصلا بی خیال~)   

داستان یه گوشی که حتما میخواد یه حقیقتی رو بدونه ولی نمیدونه کدوم زبان رو باور کنه و میگه بازم نفهمیدم..

(حالم گرفتس نمیدونم چی بنویسم/واسه چی؟واسه اینکه 2ساله در نظر دارم  واسه سربازی ،سرباز معلم بگیرم(و به ذوق سربازی اصلا دفترچه ارشد پست نکردم) شرایطشم راحته،فقط شرطش اینه که تا نهایتا 15بهمن فارغ التحصیل باشی./ 

ا مروز رفتم  دانشـــــــگاه..گفتند اساتید باید نمرات را اعلام کنند و ظاهرا تااخر ماه بعیده. 

و اما   

از جناب سرکار خانم  قسوریان پرسیدم تکلیف این درس متون (واسه فارق التحصیلا/چه حالا چه ترم قبل)چی میشه؟فرمودند:ما خودمونم هنوز نمیدونیم یعنی میدونیما  تصمیم نگرفتیم.درادامه فرمودند: البته قرار بود که معدل کل را واسه این درس رد کنیم که با اعتراض چندی از دانشجویان مواجه شدیم که معدلشون گیر چند صدمه و میخواند درس را اخذ کنند و22بگیرند؛اونه که ببخشید اینه که  تصمیم نگرفتیم چه کنیم.گفتم خب من نفهمیدم تکلیف مــــــــــا چیه؟ بابا نه شیر شتر نه دیدار عرب<شما میخواید ما نمیخواییم> گفتند از جناب محمدی بپرس. 

غریب به 1دقیقه که همان قریـب به یک ساعت و نیم میشه منتظر جناب بودیم که تشریف اوردند.من پرسیدم؟او جواب داد :شما الان فقط 2 راه دارید. یا همین الان یک نامه به شمامیدیم و استاد مربوطه را انتخاب میکنید و تکدرس امتحان میدید.و راه دوم معدلتون را بجای نمره درس رد میکنیم.فرمودم إاا ببخشید گفتم رد کنید گفتند مراجعه کن به سرکار خانم حسنی؛<خودمو شبیه یک توپی تصور کردم که الان به صورت پاس توی عمـــــق ارسال شدم!!>به هر حال کلاهمونا قاضی کردیمو محضر ایشان شرفیاب شدیم فرمودن شما الان فقط (فقققط,طوری گفت که قافش خورد تو پیشونیم)یک راه داری  اونم اینکه تکدرسینا و امتحانینا الا الپاسینا.  هرچی گفتیم مورد ما اضطراریه،.. بابا کیشمیشم سک داره...سوپسیتی تخفیفی....خیــــر. 

 چیکار باید بکنیم را بازم نفهمیدیم. 

بابا ما به دعای کسی نیومدیم که به نفرین کسی بریم.   

نمیدونیم میخوان کلاه سرمون بذارن یا ما کلاه سرشون نذاریم که کلاهمون توهم نره به هر حال باید کلاهمونا سفت بگیریم باد نبره  انشالله مدرکو بگیریمو از شادی کلاهمونا به هوا بندازیم و اگه کلاهمون هم اونجا بیوفته برنگردیم برش داریم که در غیر اینصورت کلاهمون پس معرکس. 

کلاه سرتون نمیذارما،باور کنین. اینبار فهمیدم چی شد. 

اقتباسی خودم از افکار شکسپیر فارسی (صادق هدایت)‏


یه مطلب از سعید جون در مورد بوف کور خواندم یاد متنی که خودم در نوجوانی بعد از خواندن بوف کور نوشتم افتادم گذاشتم شما هم بخوانید خوشحال می شم نظرتون رو بدونم

‏« چه فرق دارد بودن یا نبودن »‏
وقتی که آخرین قطره نگاهت ‏
سهم لبهــای زمین خواهد شد ‏
و قتی که نخواهد ماند از تو جز هیچ
و محو خواهی شد در پستی خویش
‏«چه فرق دارد بودن یا نبودن »‏
در آن هنگام که قلبت ، ذهنت
خوراک کرم ها خواهند شد
و خواهند خندید بر مزارت ‏
عزیزانت اگر به تو سری بزنند
‏« چه فرق دارد بودن یا نبودن »‏
چرا بودنی سرد در یخچال زمین
که از پس خویش نیستی گرم به همراه دارد در گرداب زمان
چرا دلدادگی به عشق
که فراق دارد در خویش
وندارد جز حسرت چشمانی که خوراک خاک خواهند شد
‏««««آری
‏              چه فرق دارد بودن یا نبودن»»»» ‏



یاد کودکی و نوجوانی بخیر ...

عکسهای جالبی توشه!!

بازم سلام 

 

یه نگاهی به این لینکها بندازید واسه شاد شدن ٬تعجب کردن و چیز یادگرفتن ای بدک نیستن 

 

ادامه مطلب ...

بزن بریم سازمان!!!

سلام به همه 

 

تو پست قبلی از دوستان یه نظر خواهی کردم ٬ حالا فقط مونده ساعت قرارمون 

 

ساعت ۴ بعدازظهر روز شنبه ۹/۱۱/۸۹ سازمان انتقال خون میدان خواجو (روبروی پل خواجو)   

 راستی کارت ملی فراموشتون نشه

  

به امید دیدار

امید!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

همین حالا قسم بخور که موفق میشی. . . 

 

 

 

 

 

 

 

 

گلایه

سلام.

بعد از استقبال گرمی که شما دوستان گرامی از وب سایتمون کردین اول یکم دفرس شدم، اما بعد خودم رو امیدوار کردم که شاید دلیل این استقبال گرم کم کاری خودمون بوده و چون اطلاع رسانی درستی نکردیم این حادثه ی ناگوار رخ داده.

واسه همین میخوام یکم در مورد سایت اینجا توضیح بدم شاید مورد قبول دوستان قرار بگیره.

نکته ی خیلی مهم اینه که امنیت سایت خیلی بالاتر از وبلاگه و موتونید با خیال راحت تر مطالبتون رو در وب منتشر کنید.

تو سایت میتونیم هر امکانی رو داشته باشیم و به امکاناتی که وبلاگها در اختیارمون میگذارن محدود نمیشیم.

از امکاناتی که فعلا سایتمون داره میتونم به انجمن های گفتگو اشاره کنم که با توجه به اینکه میشه این انجمن ها رو از دید کاربرای دیگه مخفی نگه داشت، میشه گفت یه محیط امنه برای به اشتراک گذاشتن اطلاعاتمون.

یه چیزه دیگه هم که کمبودش واقعا در وبلاگ احساس میشد، شکلک بوسه بود که تقریبا همه کمبودش رو حس کرده بودن ولی تو سایت این کمبود رو دیگه نخواهیم داشت.

یه توضیح کوچیکم راجع به چگونگی ثبت نام در سایت میگم.

وقتی برای اولین بار وارد سایت میشین به دلیل اینکه هنوز به عنوان عضو ویژه شناخته نشدین، تقریبا میتونم بگم که هیچ چیزی نمیبینین، چون بیشتره قسمت های سایت فقط به اعضای ویژه نشون داده میشه.

برای ثبت نام کافیه در منوی کاربری که سمت راسته، روی لینکه ایجاد حساب کاربی کلیک کنید و بعد اطلاعاتتون رو وارد کنید، بعد یه ایمیل فعال سازی به آدرس ایمیلی که اونجا وارد کردین میاد و احتمال داره که اون ایمیل به قسمت اسپم ایمیلتون بره، با کلیک بر روی لینکی که داخل اون ایمیله حساب کاربری شما فعال میشه ولی هنوز جزو اعضای ویژه سایت نیستین، پس هنوز نمیتونین بعضی از بخش ها رو ببینین و همین طور نمیتونین هیچ مطلبی داخل سایت بگذارین.

مرحله آخر ثبت نام اینه که جناب صورتی برن و سطح حساب کاربری شما رو بالا ببرن تا شما بعنوان عضو ویژه شناخته بشین.

از اون به بعد دیگه میتونید به کل بخش های سایت دسترسی داشته باشین.

نحوه ی ارسال مطلب هم خیلی سادست فقط کافیه از همون بخش کاربری لینک ارسال مقاله رو انتخاب کنید.

انجمن های گفتگو هم داخل منوی بالایی سایته که بعد از اینکه سطح کاربریتون بالا رفت میتونید ببینیدش.

یه توضیح کوچولو هم داخل انجمن ها تو سایت گذاشتم که بعد از خوندنش اگه سوالی داشتین میتونین همونجا بپرسین.

اگه همتون همراهی و کمک کنین میتونیم سایتی داشته باشیم که رضایت تمام بچه ها رو جلب کنه.




من باید خدمت را دوست بدارم.

سلام دوستان بزرگوار. 

یک ماه گذشت!!! خدمت مقدس سربازی در این یک ماه خوش گذشت.

وقتی 30 روز از خدمتت می گذره خوشحالی هرچند که 480 روز دیگش باقی مونده باشه! دوست داری با این 30 روزی که سرباز بودی حال کنی. حال کنی وقتی آمدی مرخصی و توی خیابون داری راه میری یه پیر مرد ازت پرسید چند ماه خدمتی جناب سرباز، سرت رو بگیری بالا و مثل اونایی که دیگه آخرای خدمتشونه با صدای بلند بگی یک ماه خدمتم حاج آقا. بعدشم به سرعت از اونجا دور بشی تا خندیدن اون پیر مرد مهربون زیاد توی غرور یک ماهت تاثیر نذاره.

یه جورایی مثل ترم اول دانشگاه می مونه خوشحالی و با تمام وجود به خودت قبولوندی که الان یک دانشجوی واقعی هستی ولی فقط داری سرخودت رو گرم میگنی چون وقتی سر کلاس نشستی و یکی دستش رو بالا می گیره و می گه "آقا اجازه؟؟؟" طوری نگاهش می کنی که انگار می خوای بهش بفهمونی دوران جاهلیت تموم شده دیگه آقا نداریم استاد داریم. اونجاس که می فهمی هنوز چیزترمی و حالا حالاها مونده تا دانشجو صدات بزنن.

اوایل خدمت هم همین جوریه ولی با کمی تفاوت. سر صف وایسادی و مثلا داری با تمام وجودت به سخنان جناب سروان گوش میدی که یه سرباز از وسط صف صدا می زنه "ببخشید استاد؟؟؟" می زنی زیر خنده و دقیقا همون جاست که صدای خندیدنت بهت می گه دیگه دوران عشق و صفا تموم شده دوران جزوه و امتحان و تقلب تموم شده الان تو یه آشخور بیش نیستی که تازه اولای خدمتته. یواشی یه دستی می کشی به شلوارت و نوار قرمز رنگ دوخته شده ی کنار شلوارت رو لمس می کنی و تازه یادت می فته که ااااا لیسانس دارم. تنها تفاوتت با فوق دیپلم به پایین همین نوار قرمز رنگه. یعنی چهار سال درس خوندی تا شلوار سربازیت با نواری به رنگ قرمز تزئین بشه. 

ادامه مطلب ...

حل جدول

بعضیا به عشق حل کردن جدول سوداکو از توی جوبهاو ....به دنبال جعبه کبریت مشکین میگردند 

بیا،بیا بشین روی صندلی وسوداکو حل کن یادت باشه دیگه مهندس شدی!!!!  خودش میدونه، البته همه میتونن استفاده کنن!!!!