خبر

سلام

بعد از پیگیری های مصرانه جناب خودم که مدرکمو از جهاد بگیرم بالاخره گفتند اومده ورفتم گرفتم.

(البته گواهینامه موقت پایان تحصیلات بود)گفتند اصلش شاید تا یکسال دیگم آماده نباشه

حسن اقا مجیدی وامیر خان گودرزی هم مدرکشون اومده بود.

ضمن اینکه احمد رحمانی محمد صفری سعید شمس سجاد حبیبی.. بروبچ غیر اصفهانی را هم پرسیدم گفتند نیومده.(من حالا نمیدونم اصلا وضعیتشون به چه صورته!!)

سکوت

قبلا، شاید همین قبلنی که چند سال پیش بود، سکوتهای سنگین را که میشکستی دلت سبک میشد، گاهی گریه میکردی گاهی حرف های احمقانه میزدی و گاهی سنجیده آنچه در دل نهفته بودی و راه گلویت را گرفته بود بیان میکردی شاید به ندرت هم اتفاق می افتاد که سکوتت را  همراه با تمام بغض هایت قورت بدهی و اینبار شادمانه سکوتت را بشکنی.

خلاصه این که شکسن سکوت، سبکت میکرد

اما حالا همین حالایی که چندسالی است آغاز شده سکوت ها سنگینند اما شکستنشان سنگین ترت میکند، باری میشود بر دوشت، غمی بر دلت یا حتی نامه ای روی پرونده ات.

سکوت های امروز شکستنی نیست

سکوت های امروز را حتی نمیشود بلعید

حتی نمیشود بارید


مابقیش را سکوت میکنم

......

هی تو

هی تو آره تو، تو که بزرگداشت گرفتی تو نمازخونه در حد تیم ملی

هی تو آره تو، تو که با اون کله کچلت از شیراز تعریف میکردی

هی تو آره تو، تو که موهاتو فشن زده بودی، میرفتی پیش خانوما کلاس میگفتی موهام قشنگه

هی تو آره تو، تو که با اون موهای خرمایی رنگ به آنشرلی گفته بودی زکی

هی تو آره تو، تو که با اون موهای بلند، سره سیاهه زمستون با تیشرت سر میرسیدی

هی تو آره تو، تو که کتابخونه دانشگاه از دست تو و فیلمات آسایش نداشت(مجهول شد) تو که بیژن مرتضویه جمع بودی

هی تو آره تو، تو که همیشه پوتین می پوشیدی و میگفتی بهترین کفش پوتینه

هی تو آره تو، تو ای خبیث، با اون کیفت آبرو حیثیتمونو بردی

هی تو آره تو، تو که به امید گزارش کار نویسی آوردیمت تو گروه آز مجتمع ولی دسته هرچی تنبله از پشت بستی

هی تو آره تو، تو که اراکو با غیرتت خفه کردی

هی تو آره تو، تو که حذبت فرق داشت ولی دلت یکی بود

هی شما، آره شمایی که اینقدر اعتماد به نفستون کم بود که فکر میکردید اگه بین دو کلاس کیفتون رو با خودتون نبرید و آرایشتون رو تجدید نکنید بیماریهای قلبی نظیر سکته زیاد میشه


آره با شمام، دستتون رو از تو دماغتون در بیارین و یه چیزی بنویسین