بخاطر داود

دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگی ست
غیر از وفــــــــــا تـــمام صفات بشــر سگی ست!
 
لبخند و نان به سفره ی امشب نمی رسد
پایان مــاه آمد و خــلق پـدر سگــــی ست
 
از بوی دود و آهن و گِل مست می شود
در سرزمین من عرق کارگر سگی ست
 
جنــگ و جــنون و زلــــــزله؛ مــرگ و گرســنگی
اخبار یک ، سه ، چار، دو ،تهران، خبر سگی ست
 
آهنگ سگ، ترانه ی سگ، گــوشهای سگ
این روزها سلیقه ی اهل هنـــر سگی ست
 
بار کج نگاه شما بر دلم بس است
باور کنید زندگی باربر سگی ست
 
آدم بیا و از سر خــط آفــــــــــــریده شو!
دیگر لباس تو به تن هر پدر سگی ست...
«مریم جعفری آذرمانی»

پیام پزشکی

سلام

ای جامعه مهندسین هوای معده تون رو داشته باشید 

از ما گفتن بود

وای به روزی که این عضو بلند مرتبه هوای شما رو نداشته باشه ...

به روزی میوفتین که بهش میگن "شکر خوردن"

اون موقع حاضرید یه دست و یه پاتون رو بدین تا بازم معده ی عزیزتر از جانتون رو پس بگیرید

آخه انصاف هم خوب چیزیه....

تا حالا شده معدتون بخاره!!

تا حالا شده معدتون قلنج کنه یا در بره یا خواب بره یا حتی بشکنه!!

دهنشو سرویس میکنیم، هر آشغ... رو توش میریزیم، کاری میکنیم زخم بشه، دچار رفلکس و ... بشه

ولی دمش گرم تا دم آخر عمر پای ما میمونه..

.

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

من انتخاب خود را کردم...

وقتی که عادل ترینش، حداد باشد. دیگر یک روحانی می تواند چه غرضی داشته باشد؟؟؟ وقتی عارفش عرفان نخوانده از قالیبافش چه انتظاری داری؟؟؟ ولایتی که از هیچ کس رضایی ندارد، آخر جمالی و جلیلی و جوادی چه کاره اند؟؟؟

وقتی که خاطره های بی بند و بار این روزها عزیز می شوند...آیا می توان این روزهارا به خاطره ای خوب سپرد؟؟؟

وقتی همه از گذشته ای نزدیک برای جواب های نداشته تنها سوال دارند...می توان قفل های گفتگو های فراموش شدنی را با کلیدی در جیب باز کرد؟؟؟

وقتی صندق های کشک برای اشک های دره مشک پلمپ میشود...می توان به لبخندهای برآمده از معده امید داشت؟؟؟

وقتی خروارها وعده بر سر خرمن های انبار شده از کاه، کوه هارا درست میکنند...میتوان از جوانه های پیر، انتظار شکوفایی داشت؟؟؟

وقتی که گره های کور گردن انسان های بینا را خورده است...می توان از یقه های دیپلماتی بسته انتظار گشایش داشت؟؟؟

نمیدانم... همین روزهاست که همه احساس تکلیفشان گل میکند...اسمش را نمیدانم!!! ولی میدانم همین روزهاست که فریاد های موفقیت و پیشرفت گلوهارا پاره پاره میکند...دقیقا همین روزهاست که زمین دوست دارد دهان باز کند و تو را ببلعد...روزهایی آشنا...همه به فکرت هستند...ولی تو در ذهنت فکرهایی بی پاسخ...خیری بزرگ برای تمامی فکرهای بکرم انتخابی مناسب است... من انتخاب خود را کردم...

سلامتـــــــــی

بسلامتی کسانی که فکر کردند تو خاطرات ما نیستند و از یاد ما رفتند...(البته ما با چایی میزنیم)

2012

دنیا داره به اخرمیرسه واخرش نه یه سفر رفتیم اروپا ببینیم چه خبره نه یه تایلند رفتیم نه یه زن گرفتیم شب عروسی 4 تا بوق بزنیم با ماشین عروس، تو کف یه ماشینم موندیم که قسمت نشد بخریم کارم که تو این اخر زمونه نبود دوروز دستمون تو جیب خودمون باشه خجالت نکشیم رفتیم اون دنیا!!!!

ایبابا مدرک لیسانسمونم نگرفتیم هنوز!!!

کارت پایان خدمتم که فرصت نشد ازش استفاده کنیم این همه رفتیم خدمت!!

میگم بد موقع دارن تمومش میکنن، نه!!!!!

بیراه نگفتن بما میگن نسل سوخته اخرش ببین تا کجا گندش داره در میاد!!!!!

. . . !

دوباره سلااااااااااااااااام

هورااااااااااااااااااااااااااااا............... وبلاگمون با همت دوستان دوباره داره شلوغ میشه!!!!! مدیر وبلاگم که خاک وبلاگ رو گرفت و لباس جدید تنش کرد... همگی خسته نباشییییییییییییییییییییییییید.


دقیقا اول تابستونه و اصفهان داره بارون میاد!!!! اونم اصفهانی که کل زمستون برف که هیچ یه بارون درست حسابی هم به خودش ندید!!!! چنان رعد و برق میزنه که جدی جدی میترسم!!!

شدیدا حس شعر هست:


سکوت

دلا شب ها نمی نالی به زاری

سر راحت به بالین میگذاری

تو صاحب درد بودی، ناله سر کن

خبر از درد بی دردی نداری.

بنال ای دل که رنجت شادمانی ست.

بمیر ای دل که مرگت زندگانی ست.


مباد آن دم که چنگ نغمه سازت

ز دردی بر نیانگیزد نوایی

مباد آن دم که عود تاروپودت

نسوزد در هوای آشنایی

دلی خواهم که از او درد خیزد

بسوزد، عشق ورزد، اشک ریزد!


به فریادی سکوت جانگزا را

به هم زن، در دل شب، های و هو کن

وگر یارای فریاد نماندست

چو مینا گریه پنهان در گلو کن

صفای خاطر دل ها ز درد است

دل بی درد همچون گور سرد است!

"فریدون مشیری"


فقط یه چیزی ایجاد رعب و وحشت عمومی نکیند!!! چرا تهدید می کنید! آقای رواقی میدونید پول کافی نت چقدره ه ه ه ه . . .؟ شوخیش هم قشنگ نیستا.

موفق و پیروز باشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید


حاضر

دوباره سلام

واسه افتتاحیه خودم حضور پر شور خودم رو اعلام میکنم

جاییکه کار میکنم یه آقای محترمی هم کار میکنند که ظهرا ناهار رو میچینند! ایشون اونقدر با سلیقند که تصمیم گرفتم یه دور کلاس پیششون برم! هرچند بعید میدونم زیاد نتیجه بگیرم!

یه نمونش طرح هاییه که با دسمال کاغذی میزنند، چندتاشو میزارم خودتون قضاوت کنید، فقط اینم در نظر بگیرید که این طرح ها رو یه آقای میان سال زده:






















ادامه مطلب ...




مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سمبوسه و عید.
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می‌رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه‌ام.
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد.
پس چه باید بکنم
من که در لخت‌ترین موسم بی‌چهچه سال
تشنه زمزمه‌ام؟
بهتر آن است که برخیزیم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم.


«سهراب »


                            «عیدتون مبارک رفقا»

سال نو مبارک!!!

سلام به تمامی دوستان

دیدم تو وبلاگ خبری از عید و سال نو نیست گفتم چراغ اول خودم روشن کنم.



****** سال 1391 بر همگی مبارک*****


انشاا... امسال هم شاهد موفقیت دوستان باشیم.


هنوز با همه دردم امید درمان هست/که آخری بود آخر شبان یلدا را

آتش گرفته بود / دلم

دوربین وصل به سقف (لوکیشن : روستای درود زن ، از توابع مرو دشت )

 با من ببین : ادامه مطلب ...

یه آهنگ تقدیم به همه سولجرهای(سربازان) بلاگ

      یه آهنگ قدیمی و فوق العاده زیبا از خواننده فقید جاماییکایی bob marley   

 

   همراه با متن ترانه، لطفاً به متن ترانه هم دقت کافی داشته باشین 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    دانلود آهنگ buffalo soldier  از bob marley 

 

    مشاهده متن ترانه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

این اشعار ارزش حداقل یکبار خواندن رو داره!

اشعاری کوتاه و زیبا از مرحوم حسین پناهی  

ازآجیل سفره عید 

چند پسته لال مانده است 

 آنها که لب گشودند؛خورده شدند 

 آنها که لال مانده اند ؛می شکنند 

 : دندانساز راست می گفت 

 پسته لال ؛سکوت دندان شکن است 

 

  

من تعجب می کنم 

 چطور روز روشن 

 دو ئیدروژن با یک اکسیژن؛ 

ترکیب می شوند 

! وآب ازآب تکان نمی خورد 

ادامه مطلب ...

بدون عنوان

میایی بچه بشیم به آسمون نیگا کنیم؟
میایی قلبا رو مثل بادبادک هوا کنیم؟
میایی بچه بشیم پشت ستون سایه ها
یه جوری قایم بشیم همدیگه رو صدا کنیم؟
میایی بچه بشیم رختامونو در بیاریم
بپریم  با همدیگه تو حوض نورشنا کنیم؟
من می خوام یه جور بشه بغل کنیم همدیگه رو
میایی بچه بشیم دروغکی دعوا کنیم؟
سکه خورشیدمون گم شد و ما فقیر شدیم
میایی با همدیگه مشتای ابرو وا کنیم؟
همه پنجره ها شیشه دارن... شیشه مات
بیا با همدیگه سنگ از تو کوچه پیدا کنیم! 

"عمران صلاحی

 

امروز تولدمه

بوف کور

زندگی من بنظرم همانقدرغیرطبیعی نامعلوم و باورنکردنی میاید که نقش قلمدانی که با آن  

 مشغول نوشتن هستم گویا یک نفرنقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده 

 

 اغلب به این نقش که نگاه می کنم مثل این است که بنظرم آشنا میاید شاید برای همین نقش 

 

 است ...شایدهمین نقش مرا وادار به نوشتن می کند

درزندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته ودرانزوامی خورد ومی تراشد


صادق هدایت