عرض سلام

با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز 

امیدوارم حال همتون خوب باشه .همچنین امیدوارم اونهایی که مثل من آموزشیشون تموم شده یا در حال تموم شدنه بقیه دوران خدمت رو در شهر خودشون پشت سر بذارن...  

                                                                                    انشاءالله

                                                                                                             

کشتن...به همین راحتی...

دیروز مرد... یعنی کشتنش...  روح ا... داداشی!!!

به همین راحتی... 

داشته رانندگی می کرده با چند تا جوون حرفش می شه و یکی از اونها می یاد و دو سه تا چاقو می زنه توی گلوش!!!!!!!!!!!  همین...... قوی ترین مرد ایران و جهان به همین راحتی کشته می شه...

کشوری که امنیت توی خیابون هاش مثل پشگل زیر پا ریخته. مملکتی که فرهنگ از جای جای ملتش تراووووووش میکنه. توی این دیاری که سگ رو بزنی تمدن پارررررس می کنه... مگه امکان داره... به همین راحتی روح ا... داداشی رو کشتن؟؟؟

می شه بپرسم پس...؟؟؟

امروز خیلی خاصه!


رامین جون تولدت مبارک



پـَـَـ نــه پـَـَــــ ( چرا سوال بیهوده ؟! )

سوار تاکسیم میگم آقا نگه دارید، میگه پیاده میشی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام باد لاستیکا رو چک کنم!

ادامه مطلب ...

!

Picture of a DonkeyKicking out one Hind Leg
 
خدا خر را آفرید

ادامه مطلب ...

چرا مادرمان را دوست داریم؟

چون ما را با درد به دنیا می‌آورد و بلافاصله با لبخند می‌پذیرد

چون شیرشیشه را قبل از اینکه توی حلق ما بریزند ، پشت دستشان می‌ریزند

ادامه مطلب ...

خجسته میلاد امام زمان

برخیز! که حجّت خدا مى‏آید
رحمت زحریم کبریا مى‏آید
از گلشن عسکرى گذر کن، کامروز
بوى گل نرگس از فضا مى‏آید. 

 

سلام به همه دوستان. خوشحالم که دوباره برگشتم به شهرم و خوشحالم که تو این روزای قشنگ تو اون پادگان خراب شده نیستم. 

بهمون ۴ روز مرخصی دادند البته بچه های تهران باید زحمت بکشند به جای ما پست بدهند. بچه ها یک ماهش گذشت. دعا کنید بقیشم بگذره و راحت بشیم. روزای اول واقعا برام سخت بود و از تنهایی داشتم دیوونه می شدم. از بس غذا نخوردم کارم به بیمارستان و سرم کشید. تا آروم آروم فهمیدم اول بدبختیمونه. 

دوست عزیزم آقای زال هم درست در ساختمون روبه روی گردان ما اقامت داره و هرز گاهی همدیگه رو می بینیم. 

امروز بعد از مدتها وقتی رفتم سر کمدم چشمم افتاد به عکس دسته جمعی که با هم رفته بودیم سد زاینده رود و اشک تو چشمام جمع شد. 

دلم براتون تنگه و شاد و موفق و پیروز باشید.

!

تدریس استاد :
1+1
تمرین
54x+47x
سوال امتحان :
39048240 x^2(3454x+84)+8343x(x-454)(354​-x

جالبه مگه نه؟

سلام به همگی سلامی به گرمیه روزای خیلی گرم تابستون اونم از نوع وسط کویر!

خوبین بچه ها؟

سربازای سایت همگی خوبن؟ خوش میگذره؟ سعی کنید از این دوران خوب که کلی میشه توش استراحت کرد و غذای مفتکی خورد و  جای مفتی موند استفاده کنین و همچنین تلاش کنین تو یگان با سربازای آشپزخونه کلی تریپ رفاقت بیاین و غذا بیشتر بخورین اللخصوص صبحانه دیگه انگاری دوباره دارم زیادی نصیحت میکنم!

اصلا از موضوع اصلی کلی پرت شدم...

داشتم به مجیط وبلاگ نگاه میکردم دیدم که یک ساله شده اونم چه جورش تعداد پستهای تیر پارسال رو با تیر امسال مقایسه کنین خودتون همه چی دستتون میاد

خب در هر صورت گفتم که در جریان باشین.

هرجا هستین و سر هرکاری که هستین موفق و پیروز و سر بلند باشین.

سلام دوباره به همه بچه های همکلاسی

سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه من برگشتم اما فعلاً سربازم 


و یه سلام  ویژه به همه سربازای سایت


امیدوارم سربازیتون راحت و بی دردسر باشه


طبق معمول یه آهنگ می ذارم برا دانلود


آهنگ تیتراژ سریال نابرده رنج با صدای احسان خواجه امیری 

شاید باورتون نشه ...

سلام به همه دوستان عزیز  

آقا ما تو این حکمت خدا موندیم 

ما را از اهواز با اتوبوس بردن اراک جهت آغاز خدمت ساعت سه نصف شب رسیدیم اونجا و جاتون خالی سر نماز اصغر جونم دیدیم 

ولی طرفهای ظهر بهمون گفتن که اراک پذیرشمون نمی کنه و باید برگردیم خانه 

 که یک دفعه مامور ناجا مثل فرشته نجات از آسمان رسید و ما رو برد سپاه کرج  اونم کجا اموزشگاه نظامی با تمام امکانات فعلا وقت نیست بعدا گزارش می دم... 

 

سلام به همگی

سلام

به به، به به

خوبین بچه ها؟

میبینم که بیشتر دوستان دارن میرن آش خوری! بچه ها همش شایعه است باور نکنین که آش میدن، از این چیزا خبری نیست تازه اگرم آش دادن خیلی خوشمزه هستش از دستش ندین

(بیشتر خورشت وحشت میدن با دنپایی ابری)

اینقدر زود میگذره که باورتون نمیشه (البته کلا عمر آدم زود میگذره انگاری همین دیروز بود رفته بودم مدرسه کلاس اول)

دلم واسه همتون تنگ شده روزای خوبی بود فقط حیف که زود تموم شد.

خب دیگه بازم زیادی نوشتم انگاری!

راستی یه چیزی دوستانی که دارین میرین خدمت یادتون باشه:

سرباز بی اضاف مثل عروس بی جهاز میمونه

همتون موفق باشین دوستای خوب من.

سخنانی از سر ذوق

سلام رفقا

نمی دونم چند وقته به وبلاگ سر نزدم اما مطمئناً بیشتر از دو ماهه وقتی یه چیزی رو از آدم می گیرن تازه می فهمه چقدر بهشون وابستست دلم برای همتون تنگ شده بود دلم برای خودتونو وبلاگتون یه ذره شده بود

خدا حافظ 01 خداحافظ تهران خداحافظ شهرِ چراغ خداحافظ تمامِ زرق و برقایی که هیچ وقت بهتون عادت نکردم خداحافظ جونای خوش پوشه با کلاسه بی ریخت

این آخرای آموزشی نگهبان بودم ساعت 4 صبح بود دفتر شعرم رو دستم گرفته بودم یه شعراز مهدی اخوان ثالث به ذهنم رسید و نوشتمش خیلی بهم حال داد عینِ چیزی که توی دفترم رو نوشتم می نویسم


لحظه ی دیدار نزدیک است
 باز من دیوانه ام ٬مستم
 باز می لرزد دلم ٬دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های نخراشی به غفلت گونه ام را ٬تیغ!
 آی نپریشی صفای زلفکم  را ٬دست!
و آبرویم را نریزی ٬دل !
 -ای نخورده مست -
لحظه ی دیدار نزدیک است

                              «ماث»

                              نگهبان اسلحه خانه پاس3

                              ساعت4:04 دقیقه ی بامداد

                              1390/3/30 شاید آخرین روز

                              خداحافظ 01

مام رفتیم ...

سلام به جمیع دوستان

من و احمد نیکوییان هم از ساعت هفت صبح تا همین نیم ساعت پیش درگیر پاک کردن ننگ مازادی از برگه سفید خدمت بودیم که به سلامتی به جمع پلیس های عزیز پیوسته و راهی اراک شدیم.