دکتر علی شریعتی
فقر
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ..... فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است
پرنده بر شانههای انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: «اما من درخت نیستم، تو نمیتوانی روی شانهی من آشیانه بسازی.
ادامه مطلب ...زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.
ادامه مطلب ...رتبه کشوری بدون سهمیه 230398 ، با سهمیه ی شاهد 2619 این کارنامه یه دختر تبریزی هست که معدل دیپلمش 9/18 صدم است
این عکس از داخل یه هلیکوپتر گرفته شده می تونید تشخیص بدید که عکس چیه ؟
اگه نتونستید برید پایین
ادامه مطلب ...