مهر مادری

MasoudZiaeiSicaf676878789.jpg
مهر مادری...برنده جایزه داوران 14مین جشنواره بین المللی کارتون و انیمیشن سئول - کره 2010

ارزشمندترین دارایی!!!

بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:

افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند.اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند.

فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.

پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می کند که  هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.

نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود.


به نظر شما اگه قضیه بر عکس بود آقایون چی کار میکردند؟؟؟؟

زن

 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند...


دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...


می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی...


برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی...


در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو...


او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی...


او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی...


او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد...


او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی.....


او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر....


و هر روز او متولد می شود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و می میرد...


و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند


چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند


و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛


سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد

رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...


و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!


و این, رنج است

  دکتر علی شریعتی


روحت شاد...

راهنمایی شیطان

زمین خوردن بار سوم
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما 
در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان 
تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ 
بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او 
نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را 
تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم 
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد 
خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را 
خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم

نتیجه اخلاقی داستان
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با 
سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.

 

حاضر جوابی

حاضر جوابی

http://i11.tinypic.com/4gg6oty.jpg

می گویند:  "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای به " البرت اینشتین " نوشت که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم  بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ  تو...  چه محشری می شوند! آقای "اینشتین"در جواب نوشت:ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم. واقعا هم که چه غوغایی می شود!  ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»

یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.یه تاکسی می گیره،وقتی به محل می رسن،به راننده میگه اینجا منتظر باش تا من برگردم.راننده میگه نمیشه ،چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده ۱۰ دلارمیده .راننده میگه: گور بابای چرچیل ،هر وقت خواستی برگرد!

نانسى آستور - (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش

میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم

مجلس عیش‌ حکومتى، وقتى چرچیل حسابى مست کرده بود؛ یکى ار حضار، که خبرنگار هم بود، از روى حس کنجکاوى حرفه ایش (فضولى براى سوژه تراشى) پیش او رفت که حالا دیگه حسابى پاتیل پاتیل شده بود، و در حالى که چرچیل سرش رو پایین انداخته بود و در عالم مستى چیزهاى نامفهومى زیر لب زمزمه مى‌کرد و مى‌خندید؛ گفت: آقاى چرچیل! (چرچیل سرش را بلند نکرد). بلندتر تکرار کرد: آقـاى چرچیل (خبرى از توجه چرچیل نبود)در شرایطى که صداش توجه دور و برى‌ها رو جلب کرده بود، براى اینکه بیشتر ضایع نشه بلافاصله سرش رو بالا گرفت و ادامه داد..) شما مست هستید، شما خیلى مست هستید، شما بى اندازه مست هستید، شما به طور وحشتناکى مست هستید..!چرچیل سرش رو بلند کرد در حالیکه چشمهاش سرخ رنگ شده بودن و کشـــدار حرف مى‌زد) به چشمهاى خبرنگار خیره شد و گفت:
خانم ….شما زشت هستید، شما خیلى زشت هستید، شما بى اندازه زشت هستید، شما به طور وحشتناکى زشت هستید..! مستى من تا فردا صبح مى‌پره، مى‌خوام ببینم تو چه غلطى مى‌کنى

 

 

 

شلوارتو بکش بالا!!!



-------شلوارتو بکش بالا

Sagging Pants یک ناهنجاری اجتماعی در جهان است که ابتدا سیستم زندان ایالات متحده به سه دلیل موجب آن شد،

اول آنکه لباس زندانیان چند سایز برایشان بزرگتر بود. دوم، کمربندهای گاهی ابزاری برای خودکشی بود. سوم، از کمربند به نوعی برای دعوا کردن نیز استفاده میشد.

این مد یا به اصطلاح Fashion در ادامه بین خوانندگان Hip hop رایج شد و آنان نیز لباس هایی اینچنین تن کردند.

 

http://omid20.in/../893/9/1.jpg

http://omid20.in/../893/9/3.JPG

http://omid20.in/../893/9/2.jpghttp://omid20.in/../893/9/6.jpg

http://omid20.in/../893/9/4.jpg

http://omid20.in/../893/9/5.jpg

اما نحوه برخورد دولت آمریکا با این ناهنجاری چگونه بود؟

پاسخ: در اقدامی که یکی از سناتورهای سیاهپوست آمریکا انجام داد، کمپینی تحت عنوان “شلوارتو بکش بالا!” راه انداخت تا جوانان را متقاعد کند که این ناهنجاری را از خود دور کنند.



 


 

پروژه - مستاجران

سلام بر عزیزان. 

 

سخنم با دوستان محترمی است که با آقای مستاجران پروژه گرفتد. طبق آخرین اخبار صادره از  

 

ایشان روز چهارشنبه همین هفته مورخ ۳/۶/۸۹ از ساعت ۱۰تا ۱۲ صبح می توانید برای تحویل 

  

پروژه حضور به عمل رسانید.  

 

در ضمن اگر تا پایان هفته ی جاری پروژه را تحویل دادین که دادین و گرنه هر چی دیدین از  

 

چشم خودتون دیدین.  باید نامه بدین شورا اگر تایید بشه پروژه را از ترم بهمن به تابستان انتقال  

 

میدن ولی باید شهریه تابستان را بدین.

چرخش تصویر

در تصویر زیر چه می بینید؟او در جهت عقربه ساعت می چرخد یا خلاف آن ؟


اگر این خانم را در حال گردش در جهت عقربه ساعت می بینید شما از سمت راست مغز خود بهره می گیرید.

اگر این خانم را در حال گردش در جهت خلاف عقربه ساعت می بینید شما از سمت چپ مغز خود بهره می گیرید.

بعضی از مردم توانایی دیدن چرخش وی را در هر دو جهت دارند.

'''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''' ''
''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
''''''''''''''''''''''''''''''''''
''''''''''''''''''''''''''''
''''''''''''''''''''''
''''''''''''''''''
''''''''''''''
''''''''''
''''''
''''

اگر شما بدون تعییر در چشمتان هنگام نگاه کردن قادر به سوئیچ در هر دو جهت هستید هوش شما بالاتر از ۱۶۰ است که یک نابغه به حساب می آیید.

این تصویر در دانشگاه یل آمریکا در مطالعه ای ۵ ساله بدست آمده است .

تنها ۱۴ ٪ مردم آمریکا توانایی دیدن آن را در هر دو جهت دارند

مزدا همان اهورا مزداست

شاید باور این مطلب سخت باشد که نام خودروی ژاپنی مزدا بر گرفته از نام "اهورا مزدا" می باشد. اما برای حصول اطمینان به نشانی کمپانی مزدا که در زیر درج شده بروید.
در سمت راست صفحه ای که باز می شود شرکت مزدا دلیل نام گذاری خود را توضیح داده است.
متن انگلیسی زیر عین متن مندرج در سایت مزداست.
خود ببینید و بخوانید.

The company's name, "Mazda," derives from Ahura Mazda, a god of the earliest civilizations in West Asia . We have interpreted Ahura Mazda, the god of wisdom, intelligence and harmony, as the symbol of the origin of both Eastern and Western civilizations, and also as a symbol of automobile culture. It incorporates a desire to achieve world peace and the development of the automobile manufacturing industry. It also derives from the name of our founder, Jujiro Matsuda 

بدون شرح

خدایا آخر عاقبتشو به خیر کن!!!!!!!!!!!

ادامه مطلب ...

تفاوت دو احمد

در سمت راست احمد نجدت سزر رئیس جمهور ترکیه و درسمت چپ احمدی نژاد ، هر دو درحال سخنرانی هستند.