سلام دوستان!
اوضاع احوالتان چطوره؟عبادات قبول باشه.
دلم برا همتون تنگ شده اخه امروز رفتم داتشگاه .
چند وقته وقت نکردم مطلب تو سایت بزنم ولی ولی نوشته ها بچه ها رو میخوندم.
دست همه درد نکنه ولی انگار فعالیت یه سری کم شده که انشاءا... مثل من توبه کنن برگردن!
بالاخره انتظارها به پایان رسید، موسم دیدار نزدیکه.
اگه چند روزه دیگه صبر کنین میتونین توی جلسه دفاعیه ی ما شرکت کنین(عجله نکنین، فقط چند روز البته نه مثل چند روز آقای یزدان پناه).
روزه شنبه مورخ 89/6/13 ساعت 10 صبح در مکان سایت دانشگاه جلسه دفاعیه من و جناب آقایمحمد حسن قیصریه هاست.
پروژه ما در مورد بازی پازله که یکی از برنده های جشنواره خارزمی شده.
شما دوستان عزیز میتونین با در دست داشتن دعوت نامه در جلسه شرکت کنین(دعوت نامه نداشتین هم اشکالی نداره).
نکته قابل ذکر اینکه ظرفیت سایت محدوده و گنجایشش بیش از 40 نفر نیست پس خواهشن حداقل سه چهار نفرتون بیاین که ما واسه دیوار دفاع نکنیم(استاد راهنما و مدیر گروه هم دیوار حسابن).
در آخر هم یه پیام داشتم واسه اون دسته از دوستانی که میگفتن نمیشه، جا نیست و ...
خواستن توانستن است.
وعده ی ما روزه شنبه.
هنوز با همه دردم امید درمان هست // که آخری بود آخر شبانِ یلدا را
سلام به همه ی دوستان,نماز روزه هاتون قبول
بالاخره دعوت نامه ی منم صادر شد. دلم واسه همه ی رفقا تنگ شده ایشالا عمری باشه گره ازدلتنگی دل باز کنیم .
دیروز را دانسته آمدیم
امروز ندانسته عاشقیم
و فردا روز را... ای رند مانده بر دو راهی دریا و دایره
خدا را چه دیده ای!
قطره ای از آنچه میخواست دل تنگم!
دلت اگر تنگ شد، بیا بگو!
در قرون وسطی کشیشان، بهشت را به مردم می فروختند و مردمان نادان هم با پرداخت پول، قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست
مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد. به
کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:
- قیمت جهنم چقدره؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری گفت: 3 سکه
مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.
کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد:
- ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم.
اسم ان مرد، کشیش مارتین لوتر بود
مرد جوان با غرور پای راستش را روی چهارپایه مقابل پسرک سیاه چرده
گذاشت و گفت:«می خوام طوری برقش بندازی که عکس خودت هم بتونی روش ببینی!»
پسرک خوشحال از اینکه پس از چند ساعت بیکاری، یک مشتری پولدار نصیبش شده، فرچه هایش را برداشت و شروع به واکس زدن کرد.
«اگه کارت خوب باشه یه پنج تومنی انعام پیش من داری! شنیدی کوچولو؟»
برق خوشحالی توی چشمهای پسرک دوید و حرکت دستهایش روی کفش مرد جوان سرعت گرفت.
مرد جوان دست توی جیبش کرد و یک حبه از بسته آدامس olips را در آورد و
توی دهانش گذاشت.چشمهای پسرک به صورت مرد خیره شد و به آرامی دست از کار
کشید.مرد جوان با خنده ای کوتاه بسته آدامس را جلوی پسرک گرفت و گفت:
«پدر سوخته! چرا وایسادی! آدامس می خوای؟ بیا بگیرش...مال تو! فقط زودباش که عجله دارم!»
پسرک با بی اعتنایی دست مرد جوان را کنار زد.
«من کفش شما را واکس نمی زنم آقا!».
ساعتی بعد صدای «ربنا» توی خیابانهای شهر پیچیده بود و پسرکی سیاه چرده با
چشمهایی خیس، مواظب بود که مبادا خون توی دهانش را قورت بدهد!!
ین عکس را یکی از بینندگان الف از فروشگاه رفاه درتهرانپارس با دوربین گوشی همراهش گرفته و با این توضیح ارسال کرده است.
برای اطلاع مسئولانی که از گرانی و فشاری که مردم تحمل می کنند، بی خبرند. شاید با دیدن واقعیت وجدانی بیدار شود.
یادم هست چند سال پیش وقتی قیمت گوجه فرنگی بالا رفته بود، احمدی نژاد در
مقابل اعتراض نمایندگان مجلس گفت: بیایید گوجه فرنگی را از محله ما بخرید.
منظورش این بود که در محل سکونت ایشان(نارمک) قیمت گوجه فرنگی پایین تر است!!!!!!!!!
آنهایی که تهرانی هستند می دانند که محله تهران پارس با محله نارمک همسایه هستند.
عکس هاش در ادامه مطلبه.
هر کشوری معمولا آداب و رسوم خاصی برای ازدواج داره که بعضی هاش واقعا مسخره و عجیب و غریب هست .
ریشه ی این آداب هم از کجا سرچشمه میگیره خدا می داند ...
صبر کنین تا لود بشه.
این عکسها همه از روی ماکت های دست ساز گرفته شده
خالق این صحنه های زیبا متیو است که این ماکت ها رو باپنبه ونمک و شکر به اضافه فلزهای ورقه شده درست کرده ببینید و لذت ببرید!!
اگه نظر ندادین، انشالا فردا حسابی تشنگی بکشین
ادامه مطلب ...فکر می کنید چرا امسال جهاد دانشگاهی کاردانی به کارشناسی الکترونیک نگرفته ؟؟؟؟
اصلا کلا تو لیست دانشگاه ها نیست !!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟!!!!!!!!؟
سلام
دوستان عزیز لطفا خبر بدید که نتیجه ی ارشدتون چی شد
من دانشگاه آزاد قفقاز شبانه قبول شدم ولی نامردا برام نوشتن مردود .
خر عیسی است که از هر هنری با خبر است
هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است
خوش لب و خوش دهن و چابک و شیرین حرکات
کم خور و پر دو و با تربیت و بار بر است
خر عیسی را آن بی هنر انکار کند
که خود از جمله ی خرهای جهان بی خبر است
...
چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود
او هم اندر بر خرها همه پیغامبر است
...
من به جز مدحت او مدح دگر خر نکنم
جز خر عیسی گور پدر هر چه خر است
"ایرج میرزا"