دختر زشت

سلام.

به دلیل استقبال بی سابقه ای که از شعر قبلی شد و همین طور درخواست های پیاپی دوستان برای یک شعر دیگه، من یه شعر دیگه هم میگذارم.

ادامه مطلب ...

دسته گل تو

سلام

یه شعر خوشگل از مهدی سهیلی میذارم امیدوارم ازش لذت ببرید.

ادامه مطلب ...

ماه و سنگ

اگر ماه بودم به هر جا که بودم 

        سراغ تورا از خدا می گرفتم 

 

وگر سنگ بودم به هر جا که بودی  

       سر رهگذر تو جا می  گرفتم

 

اگر ماه بودی به صد ناز شاید 

      شبی بر لب بام من می نشستی 

 

اگر سنگ بودی به هر جا که بودم 

 مرا می شکستی مرا می شکستی 

 

       « فریدون مشیری»

سرنوشت من

سلام به همگی

خب یه مطلب نوشتم در مورد سرنوشت داشجویان البته از نوع پسر از اونجایی هم که من دختر نیستم  هرچی به مغزم فشار اوردم چیزی در موردشون نتونستم بنویسم. خوشون باید بنویسن. (البته طنزه زیاد جدی نگیرید).

ترم اول: خوشحالی شادی- قبول شدم- «تبریک»- کیف سامسونت- کلاس گذاشتن- خودبزرگ بینی- اعتماد به نفس کاذب- بحث سیاسی، فرهنگی- آدم حسابی- فرهیختگان جامعه- نخبگان مملکت- آینده سازان کشور- روزنامه- جزوه- کتاب- درس- نت برداری- حضور، غیاب- صندلی ردیف اول- سرچ تحقیق در سایت گوگل- امید به آینده- تلفن به مامان:"مامان! دانشگاه خیلی خوبه!"

ترم دوم: سلام- خوبی؟- دختر،پسر- اکبری- صالحی- احمدی- این خوبه- اون بهتره- انتخاب اصلح- فردا قشنگه- حضور،غیاب- آیینه- آب شونه- عطر- ادکلن- آینه- گرفتن جزوه- صندلی ردیف وسط- بازم سلام- چت- اوه آخر ترمه!- شب امتحان- معدل 12- تلفن به مامان:"مامان! دانشگاه بد نیست!"

ترم سوم: تریپ پروانه ای- ندا- کافی شاپ- قرار- نیومد-قرار- ایندفعه اومد- ضدحال- رفت(به همین راحتی!)- غصه- دلتنگی- افسردگی- دوست بد- سیگار- کلاس دودره- واسه من هم حاضری بزن- شب امتحان- جزوه ندارم- تقلب- ده- مشروط- تلفن به مامان:" میگذره!"

ترم چهارم: مخ زدن- نگین- افسانه- آرزو- المیرا- ردیفه!- سیگار- دود- بنگ- حوصله ندارم- بی خیالی- غیبت- غیبت- غیبت- صحبت با استاد- تقلب- ده- اتاق استاد- مشروط- مامان زنگ می زنه:"پسرم خوبی؟!"

ترم پنجم(ترمی که خوم در پیش دارم) : خواب- بیداری- خونه- سیگار- بی حوصلگی- زغال خوب- تبدیل شدن به یک رفیق ناباب برای بقیه- خواب- بیداری- خونه- بی حوصلگی- ذغال خوب- خواب ... خواب ... خواب ... خواب ... – نه انگار بیدار بشو نیست، مرده!!- از مرده شور خونه تلفن به مامان:"بیاین،بچه تون رو ببرین!"

و اینگونه بود که این دانشجو در پنج ترم توانست فارغ شود ... البته از زندگی!!

نظر ندادین دعا میکنم همتون طی یک اقدام دسته جمعی کچل بشین

قطار میرود

تقریبا روزهای آخره؛ یعنی بود....امتحاناتم تازه تموم شده ولی تحویل پروژه ها مونده . تو این روز ها یکی یکی دوستام که ۲سال باهاشون به معنای واقعی زندگی کردم دارند میرند امروز هم چند تاشون خداحافظی کردند ....هنوز فکر می کنم که بازم برمی گردند به خاطر همین بهشون به شوخی می گم : (راحت شدیم از دستتون!!) ولی به وافع این چنین نیست ....امروز دانشگاه بودم هیچ خبری نبود با دیدن اون فضا اشک در گوشه چشمام غلتید و گونه هام خیس شد فقط تعداد انگشت شماری موندند که مثل من واحد دارند ولی بیشتری ها دارند می رند .... به قولی : علی موند و حوضش یکی از همین دوستان پیغام گذاشته بود که از یک حس مشترک بین همه خبر می داد  ....ما موندیم و یه دانشگاه یه دنیا خاطره.....   

دوستان عزیزم خاطرتان همیشه شیرین باد ....شما در صحنه زندگی من بهترین نغمها تان را سرودید.

حضور هرکس در زندگی ما اتفاقی نیست.

خداوند در هر حضور رازی نهان کرده برای کمال ما.

خوشا ! آن روزی که دریابیم راز این حضور را !
    

1

قطار می‌رود
تو می‌روی
تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام
که سال‌های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام
و همچنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام!


سفر

به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را