سرنوشت من

سلام به همگی

خب یه مطلب نوشتم در مورد سرنوشت داشجویان البته از نوع پسر از اونجایی هم که من دختر نیستم  هرچی به مغزم فشار اوردم چیزی در موردشون نتونستم بنویسم. خوشون باید بنویسن. (البته طنزه زیاد جدی نگیرید).

ترم اول: خوشحالی شادی- قبول شدم- «تبریک»- کیف سامسونت- کلاس گذاشتن- خودبزرگ بینی- اعتماد به نفس کاذب- بحث سیاسی، فرهنگی- آدم حسابی- فرهیختگان جامعه- نخبگان مملکت- آینده سازان کشور- روزنامه- جزوه- کتاب- درس- نت برداری- حضور، غیاب- صندلی ردیف اول- سرچ تحقیق در سایت گوگل- امید به آینده- تلفن به مامان:"مامان! دانشگاه خیلی خوبه!"

ترم دوم: سلام- خوبی؟- دختر،پسر- اکبری- صالحی- احمدی- این خوبه- اون بهتره- انتخاب اصلح- فردا قشنگه- حضور،غیاب- آیینه- آب شونه- عطر- ادکلن- آینه- گرفتن جزوه- صندلی ردیف وسط- بازم سلام- چت- اوه آخر ترمه!- شب امتحان- معدل 12- تلفن به مامان:"مامان! دانشگاه بد نیست!"

ترم سوم: تریپ پروانه ای- ندا- کافی شاپ- قرار- نیومد-قرار- ایندفعه اومد- ضدحال- رفت(به همین راحتی!)- غصه- دلتنگی- افسردگی- دوست بد- سیگار- کلاس دودره- واسه من هم حاضری بزن- شب امتحان- جزوه ندارم- تقلب- ده- مشروط- تلفن به مامان:" میگذره!"

ترم چهارم: مخ زدن- نگین- افسانه- آرزو- المیرا- ردیفه!- سیگار- دود- بنگ- حوصله ندارم- بی خیالی- غیبت- غیبت- غیبت- صحبت با استاد- تقلب- ده- اتاق استاد- مشروط- مامان زنگ می زنه:"پسرم خوبی؟!"

ترم پنجم(ترمی که خوم در پیش دارم) : خواب- بیداری- خونه- سیگار- بی حوصلگی- زغال خوب- تبدیل شدن به یک رفیق ناباب برای بقیه- خواب- بیداری- خونه- بی حوصلگی- ذغال خوب- خواب ... خواب ... خواب ... خواب ... – نه انگار بیدار بشو نیست، مرده!!- از مرده شور خونه تلفن به مامان:"بیاین،بچه تون رو ببرین!"

و اینگونه بود که این دانشجو در پنج ترم توانست فارغ شود ... البته از زندگی!!

نظر ندادین دعا میکنم همتون طی یک اقدام دسته جمعی کچل بشین

پیشنهاد

سلام به همگی 

طرح ایجاد بانک تلفن عالیه اما به نظر دوستان اگه اطلاعات دیگه ای مثل آدرس ایمیل یا داشتن  عکس تک تک از بچه ها هم داشته باشیم بهتر نیست چون خود من یه سری از بچه ها رو از رو قیافه میشناسم. 

 

در ضمن دوستان عزیزی که تا حالا عضو شدن لطفا تو قسمت تنظیمات کاربر تمامی لینکها مثله علایق ............سرگرمی ها ....را هم کامل کنند جالب تر میشه.

قطار میرود

تقریبا روزهای آخره؛ یعنی بود....امتحاناتم تازه تموم شده ولی تحویل پروژه ها مونده . تو این روز ها یکی یکی دوستام که ۲سال باهاشون به معنای واقعی زندگی کردم دارند میرند امروز هم چند تاشون خداحافظی کردند ....هنوز فکر می کنم که بازم برمی گردند به خاطر همین بهشون به شوخی می گم : (راحت شدیم از دستتون!!) ولی به وافع این چنین نیست ....امروز دانشگاه بودم هیچ خبری نبود با دیدن اون فضا اشک در گوشه چشمام غلتید و گونه هام خیس شد فقط تعداد انگشت شماری موندند که مثل من واحد دارند ولی بیشتری ها دارند می رند .... به قولی : علی موند و حوضش یکی از همین دوستان پیغام گذاشته بود که از یک حس مشترک بین همه خبر می داد  ....ما موندیم و یه دانشگاه یه دنیا خاطره.....   

دوستان عزیزم خاطرتان همیشه شیرین باد ....شما در صحنه زندگی من بهترین نغمها تان را سرودید.

حضور هرکس در زندگی ما اتفاقی نیست.

خداوند در هر حضور رازی نهان کرده برای کمال ما.

خوشا ! آن روزی که دریابیم راز این حضور را !
    

1

قطار می‌رود
تو می‌روی
تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام
که سال‌های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام
و همچنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام!


ناراحتی یک مهندس

بابا دمتون گرم واقعا خسته نباشید.  

دست مریزاد...............

ایولا....................

ترکوندین وبلاگا با این همه نظراتون.من که شرمندتون شدم. 

این بنده خدا مهدی صورتی ۶۰ مرتبه ازتون در مورد بانک تلفن سوال کرد یه نفر بیشتر نظر نداد.بابا اگه مخالفم هستین لااقل بگین بدونیم چیکار میخوایم بکنیم. اصلا میخواین در وبلاگا تخته کنیم بریم دنبال کارو زندگیمون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

دخترا که انگار نه انگار که نه انگار که نه انگار   

آقایونم که فقط ادعا

سوتی کلاس ریاضی مهندسی

اینم سوتی دومم که مربوط به همین ترمی که تموم شد هست 

یه روز کلاس ریاضی مهندسی داشتم با خانم قجاوند.که شانس ما اون روز کلی منتطر اومدن استاد شدیم.منم تو اون فاصله رفتم سراغ اقای نصر یه خودکار بگیرم بعد وقتی رسیدم دم کلاس با مشت کوبیدم تو درکلاس  و گفتم: 

 

(دقیقا عین همین جمله) بابا این نمیاد بیایید کلاسا دودر کنیم بریم. 

 

 

 

بعد از گفتن این جمله کسی چیزی نگفت فقط بدجور صورت همه سرخ شده بود  که خانم قجاوند که گوشه کلاس رو صندلی نشسته بود بم گفت بیا برو بشین سر جات نمیخاد دودر کنی. 

 

اما دستش درد نکنه امتحانشا انقدر گند زدم که گفتم با ای سوتی که سر کلاس دادم حتما افتادم اما در اوج ناباوری ۱۴ شدم.

با سر رفتم تو شیشه

 اگه قراره سوتی هامونا بنویسیم من تو این بخش صاحب رکوردم. چون اساسا اگه کسی تو زندگیش سوتی نداده باشه آدم نیست حالا چی هست نمییییییییدونم

یه روز با ماشین همراه دوستان داشتیم تو خیابون دور میزدیم پشت چراغ قرمز یک ماشین جلومون بود میخواستیم بپیچیم به راست دوستم هرچی بوق زد بره کنار نرفت بعد خواستم سرمو ببرم بیرون بگم برو یکم جلو چشمتون روز بد نبینه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.



.
.
.
شیشه بالا بود منم فکر کردم شیشه پایینه سرم محکم خورد به شیشه دوستام یه لحظه مکث کردن بعد فهمیدن چی شد کلی خندیدن حتی ماشین کناریمونم فهمید کلی خندید و منم ضایع شدم خفن
.

همه چی آرومه

سلام به همگی. 

این آهنگا دیشب به طور اتفاقی گوش کردم به نظرم جالب اومد.حداقل ارزش یه بار گوش دادنا داره. 

تقدیم به تمامی دوستای گلم.  

http://www.4shared.com/file/166495720/f0072cbc/Hamid_Talebzadeh__Hamechi_Aroo.html

انتظار

گفته بودی خواهم آمد روزی، تا تو را مست کنم از شمیم عطر رویایی خویش!

گفته بودی تا بمانم منتظر، در پس کوچه ی تنها یی ام.

چه زیبا نقش کردم لحظه های بودنت را هرچند،

خوانده بودم ز نگاهت که نخواهی آمد!

تلخی ثانیه ها ی انتظار، تپش تند و هیاهوی دلم،

همه آرام شد از نغمه ی لالایی صبر،

و پیامی دادی...! خط خطی ، ناپیدا، که به تنهایی خود خوی کنم...

جایت اینجا خالی است،

و تنفس سخت است.

آتشی ساخته ام از تمام دل رنجیده ی خود،

تا مگر بگذرد این فصل غمگین و زمستانی من!

بغض بس جانفرساست، و صدا خاموش است.

کاشکی بشنوی از عمق نگاه ترو بارانی من،

...که تورا منتظرم...