اینان که دیده ای ، در کوچه های شهر
یا غول رهزنند
یا گول برزنند
تنها لباسشان همرنگ آدمی ست!
خندید و گفت: آی...از خویشتن ملول!
انسان حقیقتی ست
کو را نمی توان مانند عطر گل
در غنچه ها شناخت،
او را نمی توان در کوچه باغ یافت
یا در خیال بافت...
باروی محکمی ست
باید به دست خویش
یک عمر، خشت خشت
بر هم نهاد و ساخت...
با توجه به استقبال بی نظیر دوستان تصمیم بر این شد که این جمعه هیج جا نریم و از در خانه ماندن نهایت لذت راببریم! با تشکر از همگی!
روابط زیر را بخوانید و قضاوت کنید که آیا ارزش دارد این همه وقت بگذارید و درس بخوانید و به دانشگاه بروید و مدرک بگیرید؟
ادامه مطلب ...سلام به همه............. (بقیشم که خودتون بلدین حال نداشتم بنویسم!)
واسه این هفته جمعه کجا بریم؟
پرنده بر شانههای انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: «اما من درخت نیستم، تو نمیتوانی روی شانهی من آشیانه بسازی.
ادامه مطلب ...زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.
ادامه مطلب ...سلام به همگی
واسه این جمعه برنامه بیرون رفتن بزاریم؟ میدونم دیر این مطلب رو میزارم ولی موندم ببینم که هیچکی میگه یا نه!!!!
اگه که همکاری کنین میشه
یک
بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد.
نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت :
- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟