2012

دنیا داره به اخرمیرسه واخرش نه یه سفر رفتیم اروپا ببینیم چه خبره نه یه تایلند رفتیم نه یه زن گرفتیم شب عروسی 4 تا بوق بزنیم با ماشین عروس، تو کف یه ماشینم موندیم که قسمت نشد بخریم کارم که تو این اخر زمونه نبود دوروز دستمون تو جیب خودمون باشه خجالت نکشیم رفتیم اون دنیا!!!!

ایبابا مدرک لیسانسمونم نگرفتیم هنوز!!!

کارت پایان خدمتم که فرصت نشد ازش استفاده کنیم این همه رفتیم خدمت!!

میگم بد موقع دارن تمومش میکنن، نه!!!!!

بیراه نگفتن بما میگن نسل سوخته اخرش ببین تا کجا گندش داره در میاد!!!!!

نظرات 12 + ارسال نظر
پارسا 1391/10/01 ساعت 11:57 ق.ظ

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خرابات مرا

افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافله ی گناه راهی کردیم
در دفتر عمر نیست یک نقطه سپید
از بس که به روز و شب سیاهی کردم

ای بابا پارسا جان..
کو عمر؟؟؟
قافله کجا بوده؟؟؟
بهشت کیلو چند؟؟
الان همه فکر تورو م و تحریمن!!

حسن مجیدی 1391/10/01 ساعت 09:25 ب.ظ

تموم بشه خودش تنوعیه...
مردیم از خوشی...
والا...

خوشم میاد از بچگی ادم صادقی بودی!!!!

اصغر پدریان 1391/10/05 ساعت 02:45 ب.ظ

امیرجون اینا را ولش کن خودتو عشقه......

ما چاکرتیم داش اصغر عشقی!!!

فاطمه علی عسگری 1391/10/08 ساعت 03:01 ب.ظ

من از بچه های کامپیوترم
از وبلاگتون خوشم اومده
ولی چرا خانما تو این وبلاگ اصلا نیستن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
متن جالبی بود
طوری نیست دنیا تموم بشه ما بیشتر نمیخایم بسمونه

این سوالیه که چندین ساله دانشمندا توش موندن نظرات مختلفی در این باره هست ولی هیچ کدوم قطعی نیستن از جمله اینکه:
1.خانما وقتشونو اونقد مفید استفاده میکنن که ب وبلاگ نمیرسه!
2.بیشتر ترجیح میدن تو فیس بوک برن تا وبلاگ!
3.موضوعات مردونه بیشتر اینجا مطرح میشه!
4.جنبه ها اینجا بیش از حد بالاس!!
و...
شما چطور فک میکنی؟!!!

رو به راه 1391/10/09 ساعت 10:33 ب.ظ

حالم را پرسیدند ، گفتم رو به راهم .
نمی دانند رو به راهی هستم که تو رفته ای ..

راهی که مارفتیم به ترکستان منتهی شد شما دیگه نرولطفا!!(با عرض پوزش از ترکا)

پایان زمین 1391/10/09 ساعت 10:37 ب.ظ

این جا زمین است.
رسم آدمهای عجیب است.
این جا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند ، فراموشت می کنند.

یاد این شعر انداختیم:
فهمیدن عشق را چومشکل کردند مارازدرون خویش غافل کردند
انگار کسی بفکر ماهی ها نیست سهراب کجایی که اب را گل کردند!!

کمی بی ربط ! 1391/10/09 ساعت 10:49 ب.ظ

اینم آخریاش :

< من می بافم ؛ تو می بافی.
من برای تو کلاه تا سرت گرم شود.
تو برای من دروغ تا دلم گرم شود. >

< درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند.
معنی کور شدن را گره ها می فهمند.
سخته بالا بروی ساده بیایی پایین.
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند.
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند. >
< چایت را بنوش نگران فردا نباش.
از گندمزار من و تو مشتی خاک می ماند برای بادها : نیما یوشیج. >

قشنگ بود ولی این بیشتر یه پست بود تا یه نظر!!!
دفه بعد خواسنی اینجور نظر بدی بگو با مدیر وبلاگ هماهنگ کنم پست بده
حیف استعداد داریا!!!

فخری سجادی 1391/10/14 ساعت 09:40 ق.ظ

واقعا دانشمندا اینقدر بیکارن؟؟؟ ;-)
اگه بخواید نسبت بگیرید تو اون 80 تا آقا فقط 7،8 نفر اینجا فعالیت دارن اونم سالی یکی دوتا پست! بعد تو اون 4،5 تا خانم فقط یه خانم اینجا فعالیت داره که حتی اگه 3 سال یه بارم پست بزاره بازم فعالیت خانوما از آقایون بیشتره ;-)
الان نیاز نیست از فعالیت زیادمون تشکر کنید ;-)

من واسه خودتون گفتم که یه غریبه نیاد تو وبلاگ فعالیتتونو زیر سوال ببره وگرنه اقایون عضو وبلاگ که گلایه نکردن بیچاره ها!!
خوددانی!!!!!

سجاد حبیبی راد 1391/10/16 ساعت 01:21 ق.ظ

واااای چقدر شما بزرگ شدید بچچچه هاا ..
فک کنم بعد 2سال یه سری زدم ..
میدونید چرا:S027:]دیر به دیر سر میزنم؟! چون دلتنگ میشم
امیر جوون نگران نباش بووقم میزنی

بچه ها بزرگ نشدن تو میری باشگاه هیکلی شدی همه رو هیکلی میبینی!!
نه سجاد جون فکرشو کردم نمیصرفه هر بوقی 1 میلیون تومن پات اب میخوره تو این تورم!!!
یاد بوق دوچرخه خودم بخیر که مجانی بود قدرشو ندونستیم!!

اصغر پدریان 1391/10/24 ساعت 04:23 ب.ظ

امیر جون ببخشید خیلی ببخشید این نظر ربطی به پست شما نداره ولی اسم یکیا دیدم انگار برام اشنا اومد دسترسی دیگه ای هم بش نداشتم(چون شمارشو عوض کرده..)دل پری هم ازش دارم
میاد اصفهان به ما اصلا یه خبر هم نمیده و میره!بش بگو اگه مارا دوس نداشتی ولی ماتورا آره..شاید رفت تا دوسال دیگه که یه سری بزنه به وبلاگ!!اسمشو هم نمیگم فقط اول اسمش سجاد حبیبی راد بود اگه اشتباه نکنم

اصغرجون خودتو ناراحت نکن دنیا همینه مهم اینه که شما سنگ تموم گذاشتی.
بهتر نبو اسمشو نیاری میترسم فردا بزارنش پشت تریلی تو شهر بچرخوننش

سجاد حبیبی راد 1391/10/26 ساعت 10:05 ب.ظ

داداش عزیزم،اصغر جون از راه دور میبوسمت.اومدم اصفهان به همه زنگ زدم،شما برنداشتید،حتی داوود و اشکان رو رفتم دیدم،میتونی ازشون بپرسی که سراغتو ازشون گرفتم گفتن رفته سربازی... اومدم اونجا خیلی حالم گرفته شد.. انگار همه جا و همه چیز واسم غریبه بودن،واقعا روزای خوبی بود،هیچ وقت اون خاطره های قشنگمونو فراموش نمیکنم... به زودی میبینمت... داداش گلم ازم دلگییییییییییر نباش

اصغرجون ببخشش جوونی کرده خام بوده!!!
قول داده جبران کنه بش یه فرصت دیگه بده خودشو نشون بده

[ بدون نام ] 1391/10/26 ساعت 10:12 ب.ظ

نازه خطمم عوض نکردم

دیگه زبون در اوردن نداره!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد