درد

یه پسربچه توی آغوشت، توی دستت یه جعبه شیرینی
آروم آروم میای نزدیکم، پیش تختم یواش می‌شینی
یه پسربچه توی آغوشت، نمی‌دونی چقد برام تلخه
خنده‌هاش مثل خنده‌هات شیرین، گریه‌هاش مثل گریه‌هام تلخه
یاد اون لحظه‌هایی افتادم، که نیفتاده بودم از چشمات
مرد رویایی تو بودم که دیگه جایی نداره تو رویات
تا دوراهی کنار هم بودیم، با تو بودم، بدون من رفتی...
بین موندن و نموندن موندم، بین موندن و نموندن رفتی
دکترا دردمو نمی‌فهمن، مثل من که تو رو نفهمیدم
توی عکس سرم یه چیزی هست، توی عکس سرم تو رو دیدم
اگه دارم به خودم می‌پیچم، خنده‌هام اگه مث ناله شده
من همون کاغذ پر از شعرم که تو دستای تو مچاله شده
یه پسربچه توی آغوشت، نمی‌دونی چقد برام تلخه
خنده‌هاش مثل خنده‌هات شیرین، گریه‌هاش مثل گریه‌هام تلخه


       ترانه‌ای از صابر قدیمی

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه علی عسگری 1391/10/08 ساعت 02:57 ب.ظ

درد گاهی آنقدر دردناک است که فقط باید لبخند زد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد