هنوز با همه دردم امید درمان هست/که آخری بود آخر شبان یلدا را

آتش گرفته بود / دلم

دوربین وصل به سقف (لوکیشن : روستای درود زن ، از توابع مرو دشت )

 با من ببین :




فقر از چشمهایشان آویزان بود

کتاب های درسی شان با کتاب شمال شهری ها توفیر نداشت

لباس هایشان چرا .........
 
گرم میشدند به زور ِ زیاد بودن در یک کلاس کوچک

درس میخواندند به امید آینده ای که گلیم ِ دست دومشان را

از گل /بیرون بکشند ..........
 
گریه میکردند: الــــــــــــــــف

بلند میخواندند : بـــــــــــا بـــــــــــا انار دارد

با اینکه از جیب پدر ، بیشتر از خدا خبر داشتند

دلشان ، گرم ِ چراغ نفتی بود که زورش به هیچ دما سنجی نمی رسید

چراغ / برگشت

کتاب ها / روی حرف هایشان / نایستادند

آتش گرفت ....

در / روی هیچ پاشنه ای نچرخید

بسته ماند ...

صدای گریه / دل ِ قفل، را نشکست

کم آوردند ... آتش به لبهایشان رسید

صورتشان را با لولو هایی که در خواب میدیدند معاوضه کردند

و تا آخر عمر ... از هر کبریت روشن میترسند

حتی اگر ندانند / شاید محکوم باشند یک دختر کبریت فروش باشند ...........
 
*******************************
 ما همان نسل ِ غرب زده ایم که مدل مویمان

به آبروی پدر نمی خورد ...

که گوش هایمان جز به آهنگ های روز / بدهکار هیچ حرفی نیست

همان نسلی که از صندوق صدقه نفرت دارد

اما وجدانش از پیرمرد نابینای این طرف خیابان / نمی گذرد

نسلی که گیتارش را به زور بی پولی هم زمین نمی گذارد

تن به زیر زمین می دهد ... تا صدایش را موش های دیوار

به گوش شهر برسانند .............................
 
دلم از تمام 50 سالگی هایتان میگیرد ....

تسبیحتان از دست نمیفتد ، دستتان از پشت فرزند افتاد که خیالی نیست

پولتان را طواف ِ پارچه های تبریکی میکنید

که یک " حاجی " در خطاب اول اسمتان / الصاق شود

گور پدر ِ دست های 5 ساله پینه بسته ی مملکتتان ............
 
جای خدا در لباس احرامتان خالی ..........
 
لباس سیاه ، برازنده ی محّرمتان .............
 
که یــــــــــــــک محل را نذری میدهید ........ بی آنکه حواستان باشد

نیازمند ها ، زروشان به صف ایستادن اگر میرسید

از لباس هایشان خجالت نمی کشیدند

عزاداریتان قبول ... که هم محلی هایتان از زعفران برنج نذریتان

تعریف میکنند ......................................
 

با تمام احترام به نماز های عقب نیافتاده ی شما


ترجیح میدهم جای نوحه های ده روزه

آهنگ یاس را در گوشم بگذارم تا یادم نرود

روستای درود زن اگر پول داشت ، چراغ نفتی

به جان دختربچه های مدرسه اش نمی افتاد

یادم نرود ، دکتر های 50 ساله ی مملکتم آنقدر به

عمل های زیبایی ، وقت ِ از پیش داده اند

که هیچ کدامشان جایی برای آنها خالی نمی کند ...........
 
یادم نرود ... وجدان ، گاهی به کار ِ هیچ بی گناهی نمی آید

تا وقتی آگاهانه خودت را سرگرم روز مرگی هایت کرده ای ..........
 
.....
 
...
 
..
 
چقدر غریبیم در مملکتی

که از تختی ، پهلوان پنبه ای بر بیلوبرد ها مانده .....................
 
نرگــــــــــــــــــــــــــس .........
 
بیــــــــــــــــــا ... بیا از هیچ آینه ای نترسیم ...........
 
بیا تمام چراغ ها را خاموش کنیم

اصلا آنقدر گریه کنیم روی خورشید / که خاموش شود

تاریک که باشد ، هیچ کس در چشم هایت / نمی ترسد

بیا ................
 
آنقدر بی کسی داریم که زور ِ گریه هایمان به آتش برسد

خدا اگر خــــــــــــــــــــــــداست

دلش پیش تو گیر میکند

نه در طواف ِ چند باره ی پر برکت ِ ..........................
 
*
 با احـــترام به یاس ... برای آهنگی که اسم نرگس را از زیر آتش بیرون کشید

**
 شنیده ام دکتری ، عمل آنها را قبول کرده ... گرچه خبر تکذیبش را هم ..........
 
دلتان اگر فقط کمی ... برای صورت نرگس تنگ شد به آدرس زیر بروید

فقط آنقدر وجدان داشته باشید که به یک دعای خیر بسنده نکنید :
 

http://www.komak66.blogfa.com/post-2.aspx
 

از : چرک نویس های هومن شریفی



نظرات 2 + ارسال نظر
پارسا 1390/09/11 ساعت 07:34 ب.ظ

فقط سلام و .... در مقابل این متن....... دیگر هیچ

حسن مجیدی 1390/09/16 ساعت 10:09 ق.ظ

دمت داغ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد