خجسته میلاد امام زمان

برخیز! که حجّت خدا مى‏آید
رحمت زحریم کبریا مى‏آید
از گلشن عسکرى گذر کن، کامروز
بوى گل نرگس از فضا مى‏آید. 

 

سلام به همه دوستان. خوشحالم که دوباره برگشتم به شهرم و خوشحالم که تو این روزای قشنگ تو اون پادگان خراب شده نیستم. 

بهمون ۴ روز مرخصی دادند البته بچه های تهران باید زحمت بکشند به جای ما پست بدهند. بچه ها یک ماهش گذشت. دعا کنید بقیشم بگذره و راحت بشیم. روزای اول واقعا برام سخت بود و از تنهایی داشتم دیوونه می شدم. از بس غذا نخوردم کارم به بیمارستان و سرم کشید. تا آروم آروم فهمیدم اول بدبختیمونه. 

دوست عزیزم آقای زال هم درست در ساختمون روبه روی گردان ما اقامت داره و هرز گاهی همدیگه رو می بینیم. 

امروز بعد از مدتها وقتی رفتم سر کمدم چشمم افتاد به عکس دسته جمعی که با هم رفته بودیم سد زاینده رود و اشک تو چشمام جمع شد. 

دلم براتون تنگه و شاد و موفق و پیروز باشید.

نظرات 4 + ارسال نظر
مجید نعمتی 1390/04/24 ساعت 06:11 ب.ظ

سلام علیکم.
یک مااااااااااااه گذشت، عجب
یادش بخیر، داداش من وقتی رفت خدمت، میگفت:
تا چشم به هم بزنی، میبینی همونجایی هستی که بودی

حسن مجیدی 1390/04/25 ساعت 03:12 ب.ظ

آش خور... یقلوی...
خوشحالی که الان داری دست نوشته ی یه سرباز پایه بالا رو می خونی!!!
من به عنوان گنده ی سرباز های این وبلاگ بهت خسته نباشید می گم... آش خور... خوش اومدی...
۲ روز اول خداییش برای منم سخت بود ولی روز سوم این قدر خندیدم که تا شبش دل درد داشتم.
ماه دوم حال کنید من یکی که آخراش دلم نمی خواست تموم بشه.
روز آخرش که می خواید از هم جدا بشین خیلی حال گیریه.
و ۲باره به عنوان پایه بالای سرباز های وبلاگ بهت خوش آمد می گم...

سلام ارشد سربازای وبلاگ.
الان خیلی خوشحالی که به یه سرباز ۱ ماه خدمتی تیکه میاندازی؟
باشه عیبی نداره.
منم دیگه به اوضاع عادت کردم و سعی می کنم (( ول بگردم بیکار نباشم)).
اون شعر را هم که خوندی فقط و فقط برای میلاد امام زمان بود که اصلا فکرشم نمی کردم تو این شب قشنگ تو شهر خودم و در کنار خوانوادم و حتی تو وبلاگ در کنار دوستان باشم.
امیدوارم یه روزی بیام بگم بچه ها آموزشیم تموم شد.
خدا نگهدار.

حسن مجیدی 1390/04/25 ساعت 03:14 ب.ظ

یه چیز دیگه این شعرت برای تولد امام زمان بود یا تموم شدن ماه اول خدمت؟؟!؟!؟!؟؟!

علی زال 1390/04/25 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام
منم اومدم با یک روز تاخیر به نسبت آقا قاسم گل ...
به دلیل نگهبانی و البته لفظ شریف حمالی وسایل جشن کادریون و خانواده گرامیشان .....
۲ روز اول سخت بود اما بعدش آداپته شدیم .تازه حالم می کردیم.
فعلا
خوش بگذره
این یک ماه دیگه هم می گذره
خوشا بحال کسی که این مدت براش با درس و مشق همراه باشه.

ایول به این روحیه ی قشنگ و پر انرژیت.
خوشحالم که در سخت ترین شرایط بودی ولی همچنان شاکر و راضی هستی.
موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد