ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خستهام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری
لحظههای کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری
آفتاب زرد و غمگین، پلههای رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشمهایی پینهبسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشمانتظاری
صندلیهای خمیده، میزهای صفکشیده
خندههای لب پریده، گریههای اختیاری
عصر جدولهای خالی، پارکهای این حوالی
پرسههای بیخیالی، صندلیهای خماری
سرنوشت روزها را روی هم سنجاق کردم
شنبههای بیپناهی، جمعههای بیقراری
عاقبت پروندهام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحهی باز حوادث:
در ستون تسلیتها نامی از ما یادگاری
قیصر امین پور
هر چند که یک روز خوش از عمر ندیدیم
هر روز دگر حسرت آن روز کشیدیم
تنها نه ز سستی هنری سر نزد از ما
در بی هنری نیز به جایی نرسیدیم! . . . . .
" زنده یاد قیصر امین پور"
سلام!
شما که پیش پرداختتون رو هم گرفته بودید پس چرا شب هشتم به بعد نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از نظر ادبی شو نمیدونم ولی نوشته هاتون هر چی که هست خیلی خودمونی و قشنگه!!!! ممنون که وبلاگ رو سر پا نگه میدارید
علیک سلام
بله من پیش پرداخت گرفتم.. اما نامردا بهم چک روز دادن.. چکشون هنوز پاس نشده.!! منم گذاشتم اجرا
اما این نوشته ها از لحاظ ادبی نباید برسی بشن.. چون بیشتر به بی ادبی نزدیکن! (اکثرا توساعت 1 تا 2 نصفه شب نوشته شده...همون وقتایی که فقط آقا پلیسه بیداره..! باور کنین بعضی جملاتشو تو خوابو بیداری مینوشتم خودمم نمیفهمیدم چی دارم میگم فقط برا اینکه یه پستی گذاشته باشم)