یاد باد آن روزگاران یاد باد

چند تا عکس از جهاد 

لطفا تا لود شدن کامل تصاویر صبر کنید







نظرات 8 + ارسال نظر
احسان میرزایی 1389/09/24 ساعت 11:08 ق.ظ

نمی دونم چرا هر چقدر خواستم بگم جهاد یادت بخیر نشد
اگه از جهاد خاطرات من بچه های الکترونیک ۸۷ رو بگیری یه لکه ی سیاه می مونه که حتی فکر کردن بهشم اذیتم می کنه

نگو تو رو بخدا
اصلا دلت میاد
اون همه ساختمان نوساز
اون همه امکانات آزمایشگاهی
اون همه امکانات رفاهی
درختان پر میوه
پارکینگ مجهز
سرویس ایاب و ذهاب
اساتید مجرب
گروه های فعال
سایت اینترنتی به روز
و ...
دلت میاد
من که هر وقت به اینا فکر میکنم اینجوری میشم

مجید نعمتی 1389/09/24 ساعت 05:17 ب.ظ

چشمم افتاد به درخت توت.
من توت میخوااااااااااااااااااااااام.
ولی جدا از شوخی خاطرات خوب هم تو اون دو سال کم نبود، بعضی وقت هاش هم خوش میگذشت

حسن مجیدی 1389/09/25 ساعت 03:51 ب.ظ



من که خاطرات خوبی با دوستان خوب برای خودم جدا کردم.

فخری سجادی 1389/09/26 ساعت 01:46 ب.ظ

عالی بود، واقعا ممنون!
اون دو سال که من اونجا درس خوندم جزء بهترین سال های عمرم بود وکلی خاطره ی خوب اونجا دارم! بعضی وقت ها با خودم میگم ای کاش یهو متوجه بشن ما باید چند واحد دیگه پاس میکردیم و باز باید برگردیم دانشگاه!!!!!!

من همیشه از جهاد و اون همه امکاناتی که نداشت، به عنوان یه خاطره ی خیلی خیلی خوب یاد میکنم

راستی من درست دیدم؟؟؟ اون که از آزمایشگاه داره بیرون میاد آقای بدیع زادگانه؟؟؟؟؟؟؟

شادی 1389/09/26 ساعت 08:39 ب.ظ http://mohandesin-jahad.blogfa.com/

من تازه جهادی شدم در واقع ترم یکی
ولی جهادرو دوست دارم و خوش میگذره اونجا
نمی دونم چه رسمی شده که اونجا به ما خوش بگذره با دیدن عکسا خوشحال شدم چند روزی هست جهاد نبودم
ممنون
حیف که زودتر ندیدم وگرنه ازش تو وبلاگم استفاده میکردم
بازهم تشکر

شادی 1389/09/26 ساعت 08:41 ب.ظ http://mohandesin-jahad.blogfa.com/

راستی اینو بگم عکاس خوبی هستی
اون درخته خیلی ناز شده

امیر گودرزی 1389/09/29 ساعت 03:45 ق.ظ

لحظه ها را چون مسافر باتو می مانم

لحظه های عمر را تا آخر باتو می مانم

تو ازمن گریزان اما چه حاصل

منم که تادم آخر باتو می مانم
جهاد با همه خوبیها و بدیهاش دو سال از خاطرات زندگیمونو پر کرد من که خدا روشکر خاطرات قشنگی ازش دارم امیدوارم بقیه هم همین طور باشن هر بار عکسارو نگاه میکنم بیشتر دلم تنگ میشه!

من بیشتر از جهاد دلم برای جهادی ها تنگ میشه
به خدا جهاد بی شما ها صفا نداره
یه مشت در و دیواره
هر چی خاطره دارم به خاطر وجود شماها بوده
واقعا
یاد باد آن روزگاران یاد باد

دریکوند 1389/09/30 ساعت 07:49 ب.ظ

سلام
من که هروقت به یاد جهاد میفتم ، کابوس مدیر گروه میاد تو ذهنم.
اگه از دفتر همیشه پلمپ مدیر گروه و اون برنامه سفیدش که روی درب زده هم عکس میگرفتی جالب بود

راستش اگه حراست جلوی منو نگرفته بود از همه چیز عکس میگرفتم
حتی اون سرد خونه ای که اسمش نمازخونس رو هم نشد ازش عکس بگیرم
همینا رو هم دور از چشم خانم گوهریان گرفتم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد