عشق و عصبانیت - بودن یا نبودن

  

 اشکت در نیاد هاااا (به من ربطی نداره)!!

مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد .

مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود

در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .

وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند ؟

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین .
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود :

( !دوستت دارم پدر )

روز بعد مرد خودکشی کرد .

 


عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .

یادمان باشد چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن .

نظرات 3 + ارسال نظر
مجید نعمتی 1389/05/23 ساعت 10:31 ق.ظ

سلام.
یه سوال فنی، از کی تا حالا بچه 4 ساله میتونه بنویسه!!!!!!!!!

سمانه وطن نژاد 1389/05/23 ساعت 01:07 ب.ظ

جالب بود. خب همه مشکل بشریت همینه که یه وقتایی و یه جاهایی باید خودشو کنترل کنه تا پشیمونی بوجود نیاد دیگه !!!
مسئله تربیت کردن خودمونه تا بتونیم مواقع حساس خودمون رو کنترل کنیم!

حسن مجیدی 1389/05/23 ساعت 05:44 ب.ظ

بگم خدا چه کارت نکنه حالمون رو گرفتی!!!!!!
البته من حق رو به باباهه میدم اون بچه رو باس میکشتش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد