ماهی و گلدان پر از خاک((تقدیر۲))

دکتر با تنگ ماهی توی دستش نشست کنار پری. یک گلدان پر از خاک هم از قبل آماده کرده بود. زن بلند شد و رفت کنار پنجره. اما نگاهش زیر چشمی به پری بود که داشت با نخ کلاهش بازی می کرد. دکتر خندید و گفت: «خوب پری خانومِ گل! این ماهی خوشکل ما الان داره چی کار می کنه؟!» پری نگاهی سرسری به ماهی انداخت و زیرلب گفت: «داره بازی می کنه!» دکتر گفت: «آفرین دختر گلم. حالا خوب نگاه کن ببین چی می شه!» و دست کرد توی تنگ و ماهی قرمز را بیرون آورد و رها کرد روی میز شیشه ای. ماهی شروع کرد به بالا و پایین پریدن و ردّ خیس و لزجش با هر جست و خیز، روی سطح شیشه ای میز بیشتر و بیشتر می شد. پری با چشمان هیجان زده اش زل زده بود به حرکات عجیب ماهی. زن نگاهش را برگرداند به سمت خیابان. نمی خواست دکتر قطره اشکی را که از گوشه ی چشمش فرار کرده بود ببیند. صدای تق تق ماهی روی شیشه را می شنید. دکتر گفته بود این آخرین راه است و قول داده بود موضوع را برای همیشه تمام کند. کم کم صدا محو شد و تمام شد. لحظه ای بعد صدای پری را شنید که گفت:«پس چرا دیگه بالا و پایین نمی پّره؟!» دکتر به پری نزدیک تر شد و همانطور که با انگشت سبّابه اش ماهی را روی شیشه می سراند گفت:«ببین دیگه بازی نمی کنه! دیگه تکون نمی خوره! دیگه بالا و پایین نمی پّره! چون دیگه جون نداره! مرده! بابا علیرضا هم اینجوری شده!» و گلدان پر از خاک را جلو کشید تا خاک کردن ماهی را نشانش دهد.

خیلی دوست دارم بدانم نظرتان در مورد این صحنه چیه احتمالا یک صحنه از نمایشنامه ام بشه بدرد می خوره یا ...
نظرات 5 + ارسال نظر
داود درتومی 1389/05/17 ساعت 02:15 ق.ظ

اصلا برای نظر دادن نیومدم!!!!!
فقط با خودم گفتم اگه چیزی ننویسم این بچه سرخورده میشه٬ افسرده میشه و آخرش هم که معتاد شد میگن که٬ شما درکش نکردید و .....

خوب شد حالا !نگو که نظر ندادین !!!!!!!!!

فخری سجادی 1389/05/17 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام
خیلی تاثیر گذار بود!! و خیلی بیشتر احساسات برانگیز!!!
اما آیا اگه نمایش نامه بشه هم همین قدر تاثیر گذاره؟
۲تا سواله دیگه هم واسم پیش اومد
اول اینکه این آقا یا خانم دکتر واقعا قصدش خوب کردن پری کوچولو بوده؟! یعنی واقعا تو پزشکی از همچین راه های خشنی استفاده می کنند؟؟؟ (یه چیزی هست بچه ها از دکترا می ترسند!!!)
دومیش اینکه اگه این نمایش نامه باشه قراره اجرا بشه دیگه؟!!!
و حداقل من اینطور فکر میکنم که تمام تاثیر گذار بودن این صحنه به خاطر جون دادن ماهیه است. !!! بعد قراره واسه این صحنه یه ماهی بدلکار بیارند؟؟؟

در کل خیلی قشنگ بود! من که خیلی خیلی مشتاق شدم بدونم کل داستان چی بوده و بعدش چی میشه!!!
موفق باشید

داود درتومی 1389/05/19 ساعت 12:48 ق.ظ

سلام

آخه با خواندن یه صحنه ی جدا که نمیشه گفت این صحنه به درد یه نماشنامه میخوره یا نه!! باید دید با بقیه ی صحنه های نمایش همخوانی و پیوند داره یا نه عزیز دل.

در مورد همین صحنه باید بگم که ٬ تاثیر گذاره ولی به نظر من بیشتر به درد داستان میخوره تا نمایشنامه.

***موفق و پیروز باشی دوست من***

محمد حسن قیصری 1389/05/19 ساعت 02:10 ب.ظ

نا خداگاه یاد قصه های صادق هدایت افتادم
البته به اون اندازه همزاد پنداری و توصیفات ادبی زیبا نداشت ولی به همان ادازه ملموس و متاثر کننده بود و بیش از همه دلگیر
چون مرگ رو خیلی خیلی زشت به تصویر کشیده بود و از نهایت احساس یک کودک در توصیف شقاوت و پلیدی مرگ استفاده کرده بود .
و بهترین سرگرمی یک کودک یعنی بازی کردن رو در مقابل مرگ قرار داده بود و در جلوی چشم کودک به تصویر کشیده بود
نمیدونم قصد شخص تفهیم مرگ به کودک بود یا تفهیم قتل بیشتر به نظر میرسه اون آقا یه قاتل باشه که داره به بچه حالی میکنه چه بلایی سر بابات اومده و برای تفهیم این کار از بدترین زبان استفاده می کنه
از من به تو نصیحت قلمت خیلی زیباست بنویس و بنویس حتی اگر امثال من تو این کار از انرژیت کم کنند
البته این نظر منه

رامین رواقی 1389/05/19 ساعت 03:29 ب.ظ

افتضاحه.....من جا پریه بودم همچین میزاشتم زیر گوشه دکتره که یکی هم از دیوار بخوره..آخه دکترم انقدر نفهم؟ اگه قرار شد اجراش کنی 18+ بکن که یه وقت بچه نبینه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد