یه خبر بد  ...

قصد ناراحت  کردنتون را ندارم ولی...

چه کنم که میخوام با شما در میون بذارم (هر چنـد میــــدونم دلتـــــــون ریــش ریـــش میشــــــــــــــــــــــــه)و شما را سهیم کنم تو این غم تا از بار غصه من کم بشه. 

 

میدونید....!!!   

     

   اخه چه جوری بگم؟؟//طوریتون نشه//  

اقا انگشت من دیشب توی سالن(فوتبال) شکست.  

بی زحمت خواستید بیایید عیادت،من کمپوت زرد الو و گیلاس دوست ندارم ..................

نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا صفوی پور 1389/05/04 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام
خوب حالا مگه چی شده. بزرگ میشی یادت میره.

شوخی کردم انشاالله زود خوب بشی.

چیزی که نشده(اتفاقا شما بزرگ میشی یادت میره!!
)
ممنون

مجید نعمتی 1389/05/04 ساعت 02:02 ب.ظ

مگه با انگشتت فوتبال بازی می کردی.

بله عزیزم انگشت هم سهیم بود
چون اون موقع دروازه بان بودم
و کاکرو شوت کرد

داود درتومی 1389/05/05 ساعت 12:43 ق.ظ

دادا ما رو که ترسوندی٬ گفتیم خدای نکرده .... .
تنت سالم باشه ٬ انگشت برا چیته!!!!!

انگشت نمیدونی برا چیه؟
وای بر تو..........

حسن مجیدی 1389/05/06 ساعت 12:00 ق.ظ

چیزیت نشده الان که خوبی؟؟؟

بعله خوفم مرثی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد