فاتح شدم

فاتح شدم
خود را به ثبت رساندم
خود را به نامی،در یک شناسنامه،مزین کردم
و هستیم به یک شماره ی مشخص شد
پس زنده باد یازده هزار و پانصد و شصت و یک(ش ش)
صادره از بخش
دو
،ساکن اراک
دیگر خیالم از همه سو راحت است
آغوش مهربان مام وطن
پستانک پر افتخار سوابق تاریخی
لالایی تمدن و فرهنگ
و جق و جق جقجقه ی قانون
آه خیالم از همه سو راحت است
از فرط شادمانی
رفتم کنار پنجره،با اشتیاق
هزار و سیصد و شصت و هفت(ت ت)بار هوا را که از غبار پهن
و بوی خاکروبه و ادرار،منقبض شده بود
درون سینه ام فرو کردم
و زیر هزار و سیصد و شصت و هفت قبض بدهکاری
و روی هزار و سیصد و شصت و هفت تقاضای کار نوشتم
حسن ...
(با عرض پوزش از خانم فروغ فرخزاد که شعرشان را تحریف نموده ام!)

نظرات 1 + ارسال نظر
مجید نعمتی 1389/04/20 ساعت 10:27 ق.ظ

چه جالب، این شعر بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد