کلی خبر خوب همش یه جا

اینایی که دارم میگم همش خبرای خوبه

وای ببخشید

قبل از همه باید سلام کنم

سلام به دوستای عزیزی که کلی وقته ندیدمشون و دلم براشون یه ذره شده


سلامی چو بوی خوش آشنایی // بر آن مردم دیده ی روشنایی


خب بذاری قبل از اینکه خبرای خوش رو براتون بگم

یکم گلایه و آه و ناله و افغان و اینا هم داشته باشم


این چه وضعیه خداوکیلی

من نشسته بودم داشتم عکسای جهاد رو نشون ...م میدادم اسم هیچکدوم رو یادم نبود

   

این داووده

اون رامینه

اون حسنه

اون فخری- خاب ببخشید چرا میزنی خانم سجادی

خانم زمانی!

یه چهارتا دیگه هم اسم بردم و بعد انگشت به دهان و پا در گل و ....


درسته که حافظه ی اسمی من خوب نیست و شمارو ممکنه به اسم نشناسم

ولی همتون رو دوست دارم (خانم و آقا نداره) و دلم برای همتون تنگ شده (بازم خانم و آقا نداره)

شنیدم

داداشم عقد کرده

خواهرمم عقد کرده

وای اون یکی داداشم عروسیش بوده

اون خواهرم که خیلی وقت بود عقد کرده بود داره مامان میشه

کلی از داداشام رفتن سربازی و سربازیشون تموم شده و مشغول به کارن

وای نمیدونید چه ذوقی داره شنیدنش


من شاید به تعداد تمام پست هایی که گذاشتم پسورد عوض کرده باشم

آخه نیست خیلی زود به زود سر میزنم

یادم میره پسوردو


خلاصه اینکه خانمای گلی که مثل خواهرامید و آقایونی که مثل داداش دوستون دارم

دلم برای همتون تنگ شده

منو ببخشید اگر دیر به دیر سر میزنم


کاش یکی پیدا میشد و اسم تک تک بچه ها رو میاورد


وای حتی دلم برای خانم وطن نژاد هم تنگ شده

تو روزای آخر دانشگاه حضوری دیدمش و ازشون عذرخواهی کردم

ولی بازم ته دلش از دستم ناراحت بود


خلاصه این خبرای خوبی که دادم خبرایی بود که از شما به گوشم میرسه

جمع دوست داشتنی و فوق العاده ای داشتیم

مطمئنا فراموش شدنی نست

با همه ی تشنج ها با همه ی ... ها (یه چندتا بیشتر نبودن) ولی همه همدل بودیم

کلاسای فیزیک

نمازخونه ای که شنیدم امسال به عنوان یک یخچال طبیعی ثبتش کردن

مدیرگروه فوق العاده

سایت مجهز

آزمایشگاه ها

کلاس پی ال سی رو که دیگه نگو


یادتونه خرخون شده بودیم

سیگنال و ریاضی مهندسی برا خودمون ارائه دادیم


دکتر عسکری رو یادتونه

کنترل درس میداد


دوره ی انتخابات

هیاهوی تریبون آزادی که برا من کلی آب خورد!

دعوای عکس و پرچم

عجب دورانی بود


کلاس تاریخمون با کی بود؟

خیلی باسواد بود

یادم نمیره

یکی از بچه ها گفت

ما تو دوران خسرو پرویز وضعمون بهتر از الان بود

و ایشون با اقتدار! تمام انگار داره خطبه نماز جمعه میخونه

گفت:

بهتر بود؟؟؟؟

میدونی تو اون دوران وسیله ی نقلیه فقط الاغ و اسب بوده

میدونی تو اون دوران غیر از فرزند اشراف زادگان کسی دیگه حق درس خوندن نداشته

میدونی....


از اون روز بود که من به خدمات متقابل امام و انقلاب پی بردم و فهمیدم باید هر شب برای آرمان های انقلاب دعا کنم که خدایی نکرده به دوران اسب و قاطر برنگردیم

والا به خدا

با همین گاوها و گرگ ها و میمون ها راحت تر میشه زندگی کرد.......


خب سرتون رو درد نیارم

دلم براتون تنگ شده

به گفته ی آقا داوود هم سعی میکنم زندگی رو سخت بگیرم و بیام گاهی دوتا پست بذارم

نظرات 2 + ارسال نظر
داود 1392/11/25 ساعت 11:49 ب.ظ

به به جناب دکتر
اوضاع احوال چطوره دادا
بپا یهو بچه تهران نشی( به طرف گفتن بچه کجایی گفت هنوز...)

فخری سجادی 1392/11/29 ساعت 05:18 ب.ظ

سلام
خیلی خوشحال شدم که برگشتید ولی دوتا سوال فنی پیش اومده که برخواسته از حس کنجکاویه
1. عکسا رو به کی داشتید نشون میدادید؟
2. کی مامان شده؟
;-)

سلاااااام
کجایید؟ نیستید؟
والا نمیشه گفت.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد