گلایه

واقعا از کجا باید شروع کرد نمیدانم

اسمم را عوض کردم

اصلا میان این همه آدمی که اسمشان را پنهان میکنند تا مبادا پرونده ای برایشان بسازند من یکی چرا باید اسمم را درست و حسابی بنویسم

دلم میخواهد حتی به اسم خودم هم کنایه بزنم


آری دلم گرفته

با فریاد هم باز نمیشود

دلم جهاد میخواهد

نه جهاد در راه خدا

نه

دلم جهاد دانشگاهی میخواهد

نه

دلم آدمهای جهاد را میخواهد

خراب شده ای میان بیابانی بی آب و علف که وسعت چمن هایش به 20 متر هم نمیرسید

دلم تنگ شده برای عسگری و سیگارش

دلم لک زده برای فنایی و فرمول

اصلا برای هیچ کدام از اینها دلم تنگ نیست

دلم خانم گوهریان میخواهد با یک عینک دودی وسط تنها خیابان دانشگاه

دلم تیریبون آزاااااااااااااااااد میخواهد

دلم کتابخوانه ای میخواهد که شلوغترین جای دانشگاه باشد

دلم مسجدی میخواهد که هوایش حتی از زمستان هم سردتر است


دلم یک جا میخواهد برای نفس کشیدن

دارم خفه میشوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد